
ماجرای بحرین و جدایی آن از ایران
در این مقاله به دو پرسش اساسی در مورد ماجرای بحرین پاسخ داده خواهد شد: 1- بحرین چه زمانی از ایران جدا شد؟ 2- بحرین چگونه از ایران جدا شد.
بحرین از دوران باستان تا زمان قاجار
بحرین از زمان هخامنشیان تا سقوط ساسانیان بخشی از شاهنشاهی ایران بود اما پس از سقوط ساسانیان تسلط دولت های ایران بر این جزیره دچار تزلزل شد. در دوره هایی که حکومت مرکزی قدرتمندی در داخل ایران بر سر کار بود، بحرین هم زیر سلطه ایران بود اما در زمانی که ایران دچار اغتشاش می شد، بحرین هم تا حد زیادی استقلال می یافت.
ایران از زمان هخامنشیان تا دوره ساسانی یک نیروی دریایی در خلیج فارس داشت که امنیست این دریا را تأمین می کرد و اداره تمامی جزایر و همچنین سواحل جنوب خلیج فارس هم در دست ایرانی ها بود. با سقوط ساسانیان این نیروی دریای هم از بین رفت و این رویداد فرصتی به قبایل عرب داد تا در خلیج فارس و برخی جزایر قدرت نمایی کنند. با این حال حرفی از تکیل کشورهای مستقل عربی در میان نبود.

تقریباً در اوایل دوره صفوی بود و زمان شاه اسماعیل یکم صفوی بود که پرتغالی ها وارد خلیج فارس شدند و این ورود پای این کشورهای اروپایی را به این دریای مهم باز کرد. از آن زمان تا به امروز هر کشوری که ابرقدرت بوده است به سبب اهمیت خلیج فارس در این دریا حضور نظامی داشته است. در همین دوره بود که پرتغالی ها بسیاری از جزایر خلیج فارس از جمله بحرین را فتح می کنند.
تسلط پرتغالی ها بر خلیج فارس نتیجه دوران موسوم به عصر اکتشافات دریایی بود. دورانی که چهار کشور پرتغال، اسپانیا، هلند و بریتانیا بر سر تسلط بر اقیانوس ها و دریاها با هم رقابت داشتند و این رقابت در خلیج فارس هم وجود داشت. در مورد چگونگی ظهور ابرقدرت های استعمارگر دریانورد در این دوره در کتاب شوالیه های مسیکن مسیح و معبد سلیمان: از تاریخ تا افسانه مفصل توضیح داده شده است.
متأسفانه در همین دوران که ابرقدرت های دریانورد ظهور می کردند، ایران فاقد نیروی دریایی کارآمد برای مقابله با هر کدام از این قدرت ها بود. اروپایی ها از بعد از جنگ های صلیبی به اهمیت دریاها و اقیانوس ها پی برده بودند در صورتی که در تمام آن مدت دولت های ایران اهمیتی به نیروی دریایی خود ندادند.

ایران در ابتدا به هیچ عنوان نمی توانست در برابر پرتغالی ها حرفی برای گفتن داشته باشد چون پرتغال دارای یک نیروی دریایی قوی و پیشرفته بود. عدم برخورداری از نیروی دریایی قوی در خلیج فارس تا صدها سال پس از صفویان هم ادامه داشت و این مسئله باعث خسارات جبران ناپذیری به کشور شد.
شاه عباس بزرگ صفوی کسی بود که بالاخره تصمیم گرفت پرتغالی ها را از خلیج فارس بیرون کند اما به خوبی می دانست که به تنهایی حریف آن ها نیست. در نتیجه هوشمندانه با دیپلماسی خود با انگلستان متحد شد و با کمک آن ها تصمیم گرفت برخی بنادر جنوب ایران و جزایر خلیج فارس را پس بگیرد. انگلیسی ها البته در ازای این خدمت امتیازات مهم تجاری دریافت می کردند. این اتحاد در واقع هم به سود ایران و هم انگلستان بود.
اخیراً برخی جریان های ناتاریخی که تاریخ را در جهت منافع سیاسی خود تحریف می کنند، شاه عباس را به عنوان کسی که باعث شد پای انگلیسی ها به خلیج فارس باز شود نگوهش می کنند. این نادان ها در نظر نمی گیرند که اتحاد شاه عباس با انگلیسی ها در آن زمان به سود ایران و بهترین تصمیم ممکن بود. شاه عباس موفق شد زیرکانه از رقابت بین بریتانیا و پرتغال استفاده کند. اگر بعدها انگلیسی ها به طور کامل بر خلیج فارس غلبه کردند، تقصیر را باید متوجه شاهان بعدی ایران نمود که به تقویت نیروی دریایی نپرداختند.
سرانجام دولت ایران با کپانی هند شرقی بریتانیا به توافق رسید. انگلیسی ها به ایرانی ها در بیرون راندن پرتغالی ها کمک می کردند و در عوض امتیازات تجاری مهمی در خلیج فارس و داخل ایران دریافت می کردند، به ویژه در حوزه تجارت ابریشم. با این امتیازات، انگلیسی ها در تجارت با ایران از بسیاری از رقبا همچون هلندی ها، پرتغالی ها و اسپانیایی ها جلو می افتادند.
شاه عباس موفق شد با کمک انگلیسی ها بندر گمبرون (بندر عباس کنونی) و جزایر خلیج فارس از جمله هرمز و بحرین را از پرتغال پس بگیرد. انگلیسی ها هم در ازای این کمک امتیازات تجاری مهمی کسب کردند.
متأسفانه پادشاهان ایران پس از شاه عباس بزرگ اقدام به ایجاد یک نیروی دریایی قوی در خلیج فارس نکردند که البته در این باره اوضاع داخلی ایران هم تأثیرگذار بود. نتیجه اینکه انگلیسی ها از این مشغولگی و غفلت فرمانروایان ایران سوءاستفاده کردند و به تقویت جایگاه خود و البته قابیل عربی که ایشان همکاری می کردند پرداختند.
وضعیت بحرین در زمان قاجارها
سرانجام در سال 1783میلادی، یعنی کمی پس از مرگ کریم خان زند، شیخ احمد بن خلیفه از قبیله بنی عتبه به کمک انگلیسی ها به بحرین حمله می کند و پس از کشتن مرزبانان ایرانی و تخریب پاسگاه های ایشان، بر این جزیره مسلط می شود. به این ترتیب حاکمیت خاندان آل خلیفه با پشتیبانی کامل انگلیسی ها در بحرین آغاز می شود.
حاکمیت آل خلیفه بر بحرین زمانی رخ می داد که قاجاریان به رهبری آقا محمد خان قاجار با زندیان به رهبری لطفعلی خان زند وارد جنگ شده بودند. پس از به قدرت رسیدن قاجارها دولت ایران هرگز حاکیت آل خلیفه را به رسمیت نشناخت. منتهی ایران هیچ قدرت دریایی هم نداشت که بتواند این جزیره را پس بگیرد. در نتیجه بحرین عملاً در اختیار آل خلیفه و انگلیسی ها بود.
در سال 1861 میلادی در زمان پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار، شیخ سلمان بن احمد رسماً با انگلستان قرارداد تحت الحمایگی امضا کرد که دولت ایران بلافاصله نسبت به آن شکایت کرد. انگلیسی ها هم زیرکانه در پاسخ به دولت ایران اعلام کردند که حضور انگلیسی ها در خلیج فارس جهت تأمین امنیت این منطقه و محافظت از آن در برابر دزدان دریایی است و اگر ایرانی ها می توانستند امنیت این دریا را تأمین کنند آن ها دلیلی برای حضور در این دریا نداشتند!
بنابراین سال 1861 میلادی را می توانیم سال جدایی رسمی بحرین از ایران قلمداد کنیم. توجه داشته باشید که در این زمان بحرین رسماً از ایران جدا شد اما مستقل نشد! تاریخ جدایی بحرین از ایران با تاریخ تشکیل کشور مستقل بحرین فرق می کند!
البته از 1861 میلادی هم نه! در واقع از سال 1783 میلادی بحرین از ایران عملاً جدا شده بود. یعنی بحرین حدود 183 سال قبل از اینکه ماجراهای زمان محمدرضاشاه پهلوی رخ دهد، از ایران جدا شده بود. در این 183 سال دولت های ایران فقط ادعای مالکیت را بر بحرین داشتند که ادعا هم در واقعیت تفاوتی ایجاد نمی کند. مهم آن چیزی بود که در عمل اتفاق می افتاد و در عمل ما از سال 1783 میلادی بحرین را از دست دادیم.
شگفت آنکه با وجود اینکه نیاز به یک نیروی دریایی قوی در خلیج فارس در طول 130 سال حکومت قاجارها به شدت احساس می شد، اما ایران هرگز در این دوره صاحب یک نیروی دریایی قوی نشد. انگلستان هم بارها از همین ضعف نیروی دریایی ایران علیه ایران استفاده می کرد.
مثلاً در زمان محمد شاه قاچار وقتی ارتش ایران هرات را فتح کرد، انگلیسی ها در خلیج فارس دست به تحریکات نظامی زدند و به سواحل جنوب ایران حمله کردند و دولت ایران را تهدید کردند که اگر هرات را به افغانستان واگذار نکند، جنوب ایران را اشغال خواهند کرد. دولت ایران هم به دلیل نداشتن نیروی دریایی قوی مجبور شد از هرات بگذرد!
سرانجام در زمان ناصرالدین شاه قاجار این پادشاه یک کشتی مدرن جنگی از آلمان خریداری کرد و نام آن را به افتخار تاریخ ایران باستان پرسپولیس گذاشتند. این اقدام البته ناکافی بود! همین یک کشتی تا پایان دوره قاجار نیروی دریایی ایران بود!!!! به عبارت دیگر ما در زمان قاجار عملاٌ فاقد نیروی دریایی بودیم.

ایران در این دوره علاوه بر بحرین بر جزایر سه گانه تنب کوچک، تنب بزرگ و بوموسی هم تسلط نداشت. انگلیسی ها در این جزایر هم به تقویت شیوخ عرب می پرداختند و در عمل جزایر در اختیار ایشان بود. درست مثل بحرین، حکومت ایران چه در زمان قاجار و چه پهلوی هرگز حاکمیت شیوخ عربِ تحت حمایت انگلستان را بر جزایر سه گانه نپذیرفت.
وضعیت بحرین در زمان رضاشاه
به قدرت رسیدن رضاشاه از هر نظر سرآغاز دوران جدیدی بود و این موضوع در مورد نیروی دریایی ایران هم صدق می کند. در واقع نیروی دریایی مدرن ایران در زمان حکومت رضاشاه تأسیس شد، بسیار دیرتر از زمانی که باید تأسیس می شد!!
دولت ایران در زمان رضاشاه با ایتالیا وارد مذاکره شد و چند کشتی جنگی از این کشور خریداری نمود. اگرچه این کشتی ها همچنان برای اینکه ایران در خلیج فارس دست برتر را داشته باشد ناکافی بودند، اما گام بسیار مهمی برای احیای سلطۀ ایران بر خلیج فارس برداشته شد.
رضاشاه در طول 16 سال حکومت نتوانست عقب ماندگی 130 ساله قاجارها را جبران کند، با این حال ایران به تدبیر او دارای یک نیروی دریایی قدرتمند شد. اما متأسفانه این نیروی دریایی در جریان جنگ جهانی دوم و حمله متفقین ظرف مدت 48 ساعت به دست انگلیسی ها تقریباً به طور کامل نابود شد. نیروی دریایی جوان و کم تجربه ایران در آن زمان نتوانست حریف نیروی دریایی انگلیسی شود که از 400 سال قبل تر کشتی هایش اقیانوس ها را درمی نوردیدند.

جالب است بدانید که در طول پادشاهی رضاشاه، حتی پیش از شروع جنگ جهانی دوم، ایران و انگلستان چندین بار بر سر جزایر خلیج فارس با یکدیگر وارد جنگ شدند، چه از نظر دیپلماسی و چه حتی درگیری های کوچک نظامی. ایران در این دوره اداره بسیاری از جزایر خلیج فارس را به دست اگرفت اما از پس گرفتن جزایر سه گانه و بحرین ناتوان بود.
در زمان رضاشاه ایران به هر قرارداد انگلستان با شیوخ بحرین و جزایر سه گانه اعتراض می کرد، از جمله در سال 1306 خورشیدی که رسماً اعلام کرد این جزایر متعلق به ایران هستند و انگلستان باید در مورد این مناطق با دولت ایران مذاکره کند نه شیوخ عرب! انگلستان هم تمامی این شکایات را نادیده می گرفت و کار خودش را می کرد.
وضعیت بحرین در زمان محمدرضاشاه پهلوی
یکی از مهم ترین دلایلی که شاه در طول مدت حکومت خود به شدت به تقویت ارتش پرداخت، اتفاقاتی بود که برای پدرش افتاده بود. به ویژه در دو حوزه نیروی دریایی و نیروی هوایی کسی نمی تواند پیشرفت های ایران را در زمان حکومت او انکار کند. چراکه وقتی شاه به قدرت می رسید ایران تقریباً فاقد هم نیروی هوایی و هم نیروی دریایی بود.
در این مقاله تا کنون بارها بر نیروی دریایی تأکید شده است به این خاطر که تمامی بدبختی هایی که ما در خلیج فارس از زمان صفویان کشیدیم به دلیل ضعف در همین حوزه بود. نیروی دریایی بسیار اهمیت دارد و هر حکومتی که در ایران بر سر کار باشد، ناچار برای تأمین منافع ملی باید نیروی دریایی خود را به شدت تقویت کند.
با وجود پیشرفت های چشمگیر در زمینه نیروی دریایی در زمان شاه اما همچنان ما از انگلستان ضعیف تر بودیم. کشورهای عربی نظیر عراق و عربستان به هیچ عنوان قدرت نیروی دریایی ایران را نداشتند اما حضور انگلیسی ها در خلیج فارس همچنان مانع بزرگی بود. بااین حال انگلستان می دانست که دیگر مثل سابق نمی تواند به ایران زور بگوید و اگر کار به جنگ بکشد، در برابر ایران کار ساده ای در پیش ندارد.
در سال 1336 خورشیدی دولت ایران به دستور محمدرضاشاه کشور را به 14 استان تقسیم کرد که در این بین استان چهاردهم همان بحرین معرفی شد. این اقدام در شرایطی صورت می گرفت که ایران در عمل کوچک ترین تسلطی بر بحرین نداشت.
علت این اقدام دولت ایران تحت فشار قرار دادن بریتانیا برای پس دادن بحرین به ایران بود. بعدها پس از استقلال و تولد کشور بحرین خیلی ها به اشتباه فکر کردند که بحرین واقعاً استان چهاردهم ایران بود اما در واقع این اقدام شاه اقدامی نمایشی برای خط و نشان کشیدن برای انگلیسی ها بود.
اتفاقاً انگلستان و تمامی کشورهای عربی جنوب خلیج فارس به این اقدام دولت ایران اعتراض کردند. استدلال آن ها این بود که وقتی ایران بیش از 150 سال است که بر بحرین تسلطی ندارد به چه حقی آن را استان چهاردهم خود قلمداد کرده است؟
علیقلی اردلان وزیر امور خارجه ایران در آن زمان در پاسخ به اعتراضات انگلستان در بیانیه ای اعلام کرد که در حاکمیت ایران بر بحرین هیچ شکی نیست و از شیوخ عرب هم با احترام به عنوان «برادران عرب» یاد کرد و از آن ها خواست تا حاکمیت ایران را به رسمیت بشناسند.
یک مسئله دیگر که باعث حساسیت شاه نسبت به بحرین و جزایر سه گانه می شد، تحولات جهان عرب بود. در آن زمان پان عربیسم در حال گسترش بود و از مصر تا عراق و عربستان این ایدئولوژِی در حال گسترش بود. دولتمردان ایران در زمان شاه می خواستند با تسلط بر بحرین و جزایر سه گانه، از نظر جغرافیایی بر عرب ها در خلیج فارس برتری پیدا کنند.
در آن زمان البته کشورهای عربی جنوب خلیج فارس قدرت چندانی نداشتند و مانع اصلی ایران انگلستان بود که به طور همه جانبه از عرب ها حمایت می کرد. کشورهای عربی نظیر عراق هم که از انگلستان مستقل بودند، تحت تاثیر حزب پان عربیست بعث، با ایران دشمنی داشتند.
سرانجام در سال 1968 میلادی انگلستان اعلام کرد که تا سال 1972 میلادی نیروهایش را از خلیج فارس خارج خواهد کرد. سرانجام فرصتی که شاه منتظرش بود پیش آمد. دولت ایران بلافاصله از تصمیم انگلستان ابراز خرسندی و بر حق حاکمیت ایران بر بحرین و جزایر سه گانه تأکید کرد.
اما انگلیسی ها همینجوری نمی رفتند. قرار گذاشتند تا شیخ نشین های جنوب خلیج فارس با هم کشور جدیدی تحت عنوان امارات متحده عربی تشکیل دهند و شیوخ بحرین نیز با هم متحد شوند و کشور مستقل بحرین را تأسیس کنند. ایران البته با این برنامه ها به شدت مخالف بود.
این تصور وجود دارد که محمدرضاشاه پهلوی در ازای پس گرفتن جزایر سه گانه از ادعای مالکیت بر بحرین دست کشید. این در حالی است که بین استقلال بحرین و بازگشت جزایر سه گانه به ایران حدود یک سال فاصله زمانی است. یعنی ابتدا بحرین مستقل شد و یک سال بعد جزایر سه گانه به ایران الحاق شدند. بااین حال این دو رویداد به یکدیگر ربط دارند. به این صورت که وقتی شاه از ادعای مالکیت بر بحرین چشم پوشید، هم عرب ها و هم انگلیسی ها راضی شدند که حاکمیت ایران را بر جزایر سه گانه به رسمیت بشناسند.
شاه حدود یک سال پیش از استقلال بحرین اعلام کرد که اگر مردم بحرین خواستار الحاق به خاک ایران نباشند، با زور و جنگ آن ها را وادار به پذیرفتن حاکمیت ایران نمی کند. در همه پرسی هم که در بحرین برگزار شد، اکثر بحرینی ها به استقلال کشور خود از انگلستان رأی دادند نه از ایران!
از آنجا که بحرین در آن زمان تحت سلطه انگلیسی ها بود، بنابراین همه پرسی که در بحرین برگزار شد اصلاً در مورد استقلال از ایران نبود. بحرینی ها دو حق انتخاب داشتند، یا از انگلستان مستقل شوند و یا زیر پرچم دولت ایران قرار گیرند. اکثر مردم بحرین هم به استقلال رأی دادند.

دولت ایران در آن زمان به این نتیجه رسیده بود که اگر به بحرین حمله نظامی کند، عراق و اعراب جنوب خلیج فارس با او وارد جنگ خواهند شد. همچنین دولت ایران مطمئن بود که در صورت وقوع چنین جنگی انگلستان از عرب ها حمایت خواهد کرد. از طرفی ایران نمی توانست روی کمک آمریکایی ها حساب باز کند.
مجموعۀ این عوامل باعث شد تا شاه سرانجام از ادعای حاکمیت بر بحرین دست بکشد. به فاصلۀ یک سال پس از استقلال بحرین اما جزایر تنب کوچک، تنب بزرگ و بوموسی به ایران بازگردانده شدند. ایران با در اختیار داشتن این جزایر نیز از نظر جغرافیای نظامی بر کشورهای عربی برتری یافت.
همچنین پس از خروج انگلیسی ها از خلیج فارس، مسئولیت تأمین امنیت این منطقه به ایران واگذار شد. به این ترتیب بعد از صدها سال بالاخره دوباره ایران به قدرت اصلی خلیج فارس تبدیل شد. لقب ژاندارم منطقه در واقع پس از این سلطه بر خلیج فارس برای شاه در رسانه های غربی رایج شد.
در ایران البته بسیاری از استقلال بحرین ناراحت شدند. آن ها معتقد بودند که شاه باید هر طور شده این سرزمین را پس می گرفت. نکتۀ بعد اینکه استقلال بحرین در زمان نخست وزیری هویدا رخ داد و بسیاری از مقامات ایرانی از این رویداد برای محکوم کردن هویدا استفاده کردند. مخالفان استقلال بحرین سه گروه عمده بودند. ناسیونالیست های احساسی نظیر پان ایرانیست هایی همچون محسن پزشکپور معتقد بودند شاه باید هر طور شده بحرین را پس می گرفت.
گروه دوم برخی مقامات پهلوی بودند که با هویدا نخست وزیر وقت دشمنی داشتند و از هر رویدادی برای محکوم کردن او استفاده می کردند. اسدالله علم از جمله این افراد بود. آن ها معتقد بودند که مقصر اصلی نه شاه که بلکه نخست وزیر هویدا بوده است. گروه سوم مخالفان نیز دشمنان کلی حکومت پهلوی بودند که باور داشتند شاه به کشور خیانت کرده است.

نکته قابل توجه نقش انگلستان و آمریکا در تمام این ماجراهاست. این دو کشور تمام تلاش خود را کردند تا مانع از تسلط کامل ایران بر خلیج فارس شوند. سیاست این دو کشور برقراری توازن قدرت در خلیج فارس بین ایران و دولت های عربی بود. به همین خاطر انگلستان به شدت مخالف بازگشت بحرین به ایران بود و در مورد بازگشت جزایر سه گانه به ایران هم با اصرار دولت ایران به این امر رضایت داد.
ایران و ژاندارم منطقه
پیش از به پایان رساندن این مقاله بد نیست به مفهوم ژاندارم منطقه، لقبی که رسانه های مختلف برای شاه در دهه 1350 خورشیدی به کار می بردند، بپردازیم، چراکه ژاندارم شدن شاه در خاورمیانه رابطه مستقیمی با قضیه بحرین و پس گرفتن جزایر سه گانه داشت.
رسانه های غربی به شاه لقب «ژاندارم منطقه» داده بودند و البته از نظر مخالفان شاه، این لقب سند وابستگی بی چون و چرای او به آمریکا بود. در واقع بر مبنای این لقب شاه از طرف آمریکایی ها اهداف آن ها را در خاورمیانه پیش می برد. حرفی که امروزه در مورد عربستان سعودی هم زده می شود.
ماجرا از این قرار بود که در سالهای پایانی حکومت محمدرضا شاه پهلوی، سیاست منطقهای ایران بهویژه در خلیج فارس دستخوش تحولات اساسی شد. شاه در راستای تثبیت موقعیت ایران به عنوان قدرتی برتر در خلیج فارس، سرمایهگذاریهای گستردهای در بخش نظامی و دریایی انجام داد.
همانطور که پیش تر گفته شد، این دوره هم زمان بود با خروج نیروهای بریتانیایی از خلیج فارس و شاه این فرصت را مغتنم شمرد تا نقش برجستهتری برای ایران تعریف کند. تلاش های شاه برای پس گرفتن بحرین و جزایر سه گانه که از اواخر دوره زندیان از ایران جدا شده بودند در همین راستا بود.
در نهایت شاه فقط توانست جزایر سهگانه تمب بزرگ، تمب کوچک و بوموسی را از بریتانیا پس بگیرد و استقلال بحرین را به رسمیت بشناسد چون آمریکا، بریتانیا و کشورهای عربی به شدت با الحاق بحرین به خاک ایران مخالفت کردند.
بااین حال پس گرفتن جزایر سه گانه هم به طور ژئوپولتیکی ایران را در تنگه هرمز در موضع برتر نسبت به کشورهای عربی قرار داد و ایران تا زمانی که این سه جزیره را در اختیار داشته باشد دست برتر را دارد. به همین خاطر اماراتی ها به شدت به دنبال پس گرفتن این جزایر هستند.
در همین دوره، نیروی دریایی ایران به قدرتمندترین نیروی دریایی منطقه تبدیل شد. ایران با خرید پیشرفتهترین ناوشکنها، زیردریاییها و ناوچهها از کشورهای غربی، بهویژه بریتانیا و آمریکا، توانست حضور مؤثری در آبهای خلیج فارس و دریای عمان داشته باشد. همین تجهیزات خریداری شده در جنگ ایران و عراق به داد ایران رسید و نیروی دریایی ایران در همان اوایل جنگ موفق شد نیروی دریایی عراق را به طور کامل فلج کند.

نتیجه
نتیجه تمام مطالب گفته شده اکنون در چند جمله خلاصه می شود:
1: بحرین عملاً در اواخر دوره زندیان و به طور رسمی در زمان قاجارها از ایران جدا شد.
2: ایران از بعد از تسلط انگلستان بر بحرین، فقط ادعای مالکیت بر بحرین را داشت و در عمل هیچ قدرت و نفوذی در این کشور نداشت.
3: بحرین در زمان حکومت محمدرضاشاه پهلوی از انگلستان مستقل شد نه از ایران! چون اصولاً آن زمان اصلاً جزئی از ایران نبود!
4: چشم پوشی شاه از ادعای مالکیت بر بحرین نقش مهمی در بازگشت جزایر سه گانه به ایران بازی کرد.
5: بعد از خروج انگلیسی ها از خلیج فارس، مسئولیت تأمین امنیت خلیج فارس به ایران واگذار شد.
منابع و مآخذ:
X. De Planhol J. A. Kechichian, “BAHRAIN”, Encyclopaedia Iranica, Vol. III, Fasc. 5, pp. 506-510, available online at: https://www.iranicaonline.org/articles/bahrain-all/
Fakhreddin Azimi, “Great Britain vi. British influence in Persia, 1941-79”, Encyclopaedia Iranica, Vol. XI, Fasc. 3, pp. 234-246, available obline at: https://www.iranicaonline.org/articles/great-britain-vi/
بسیار مفید و روشن بود سپاس
درود، خواهش می کنم
جزایر سه گانه هم از ایران بود که توسط انگلستان جدا شده بود و این منتی نبود که بخواهد بر سر ایران گذتشته شود بجای بحرین. حتی جزایز آرایانا نیز به ایران داده نشد
https://www.aparat.com/v/fimwezb
کلی از نیروی دریایی رضا شاه تعریف فرمودی و سپس گفتی طی ۴۸ ساعت نابود شد
به نظرت تفاوتش با قاجار چه بود
البته دوباره گفتی محمدرضا یک نیروی دریایی مقتدر ساخت و …
لطفاً با تار و پود کلمات بازی نکن
تاریخ را تحریف نکن
تفاوتش این بود که نیروی دریایی زمان قاجار از شمال و جنوب به طور هم زمان مورد حمله دو تا ابرقدرت یعنی بریتانیا و شوروی قرار نگرفت و نیروی دریایی که در زمان محمدرضاشاه ساخته شد در جنگ هشت ساله خوب امتحانش رو در برابر عراق پس داد
درود بر شما.بسیار عالی بود.سپاسگزارم🙏
درود خواهش می کنم گرامی
میشه سند درگیری نظامی ایران و انگلیس در دوران رضاشاه رو بگید؟
مفید بود عزیز
چون خیلیا متاسفانه تاریخ نمیخونن
و بر این باورند که همه تقصیر ها رو بندازن گردن پهلوی
که محمد رضا شاه بزرگ واقعا به فکر وطنش بود
اگه این زمان ما خدا نکرده دوباره کوتاه نیان واین سه جزیره رو پس ندن
به امید سربلندی کشور عزیزمان ایران🇮🇷