
بابک خرمدین که بود؟
بابک خرمدین از شخصیت های نامدار ایران در سده های میانی است که با قیام از منطقه آذربایجان علیه خلافت عباسیان نام خود را در تاریخ جاویدان کرده است. چنانکه در کتاب فرمانروایان کوهستان توضیح داده ام، در منابع اسلامی همواره پیروان بابک یعنی خرمدینان به دیگر گروه های سرسخت مخالف خلافت همچون باطنی ها ربط داده شده اند. بابک خرمدین به دلیل سیاست های ضد عربی در دوران معاصر در ایران به ویژه به عنوان یک قهرمان ملی معرفی شده است هر چند برخی از مورخان با این دیدگاه موافق نیستند.
باز همانطور که در کتاب فرمانروایان کوهستان توضیح داده ام، خوانش ناسیونالیسم احساسی از تاریخ ایران در سده های میانی باعث شده است تا برخی هر کسی را که علیه خلفای عرب قیام می کرد، قهرمان ملی معرفی کنند اما آیا براساس شواهد و منابع تاریخی ما می توانیم بابک خرمدین را یک قهرمان ملی بدانیم؟ من امیدوارم که خوانندگان پس از خواندن این مقاله پاسخ خود را دریافت کرده باشند و متوجه پیچیدگی های تاریخ نگاری این مقطع از تاریخ ارزشمند ایران شوند.
اصل و نسب، تبار و خانواده بابک خرمدین
کاملترین روایت از زندگی بابک خرمدین از کتابی به نام اخبار بابک اثر واقد بن عَمر تمیمی به دست آمده است که در کتاب الفهرست ابن ندیم به آن اشاره شده است و احتمالاً توسط مقدسی نیز مورد استفاده قرار گرفته است. نام بابک در تمام منابع آمده است، اما مسعودی همچنین نام بابک را حسن ذکر کرده است.
اظهارات در مورد نسب و پیشینه بابک خرمدین مبهم و گاهی غیرقابل باور به نظر میرسد. نام پدر او در منابع مختلف متفاوت ذکر شده است، مرداس، عبدالله اهل مدائن، مَطَر، و عامر بن احد اهل منطقه سواد (جنوب عراق) از جمله هویت های گفته شده در مورد پدر بابک هستند. با این حال، به گفته واقد، عبدالله، پدر بابک، فروشنده روغنبود که زادگاهش مدائن را ترک کرده و به آذربایجان و روستای بلال آباد در ناحیه میماذ رفته بود.
اینکه نام پدر بابک خرمدین عبدالله بوده است و همچنین اینکه او را اهل مدائن یا سواد دانسته اند در وهلۀ نخست نشان می دهد که پدر بابک مسلمان و فارسی زبان بوده است، چون عبدالله، مطر یا مطهر و عامر هر سه نام های عربی-اسلامی هستند و شهر مدائن و جنوب عراق در آن زمان محل زندگی جمعیت قابل توجهی از ایرانیان فارسی زبان بود.
مادر بابک خرمدین براساس برخی منابع زنی یک چشم به نام ماهرو اهل یکی از روستاهای آذربایجان بود. برخی منابع چنین تلقین می کنند که پدر بابک با مادرش رابطه نامشروع داشته است. اما از سوی دیگر دینوری تصریح میکند: «آنچه به نظر ما درست و اثبات شده است این است که بابک فرزند مطهر، پسر فاطمه دختر ابومسلم بود و گروه فاطمیه از خرمدینان نام خود را از این فاطمه گرفتهاند، نه از فاطمه دختر پیامبر خدا». مسعودی نیز بابک را به سادگی یکی از اعضای گروه فاطمیه خرمدینان توصیف می کند.
نام ماهرو که یک نام اصیل ایرانی است می تواند بیانگر غیر مسلمان بودن مادر بابک خرمدین باشد اما نمی توان با قاطعیت نظر داد چون در آن زمان برخی از ایرانیان مسلمان نیز همچنان از نام های باستانی استفاده می کردند. مسئله دیگر که احتمال غیر مسلمان بودن مادر بابک خرمدین را افزایش می دهد، حضور گسترده زردشتیان و همچنین خرمدینان در آن منطقه از آذربایجان است. آیا ممکن است پدر بابک خرمدین پس از مهاجرت به آذربایجان تغییر دین داده باشد؟ منابع تاریخی به ما اجازه نمی دهند به این سوال پاسخ دهیم.
در بیشتر این روایتها، به جز روایت دینوری، میتوان لحن تمسخرآمیز و خصمانهای را در مورد اصالت بابک خرمدین احساس کرد. اطلاعات ما در مورد بابک و قیام او تقریباً کاملاً از مخالفان او به دست آمده است. مرداس نام پدر ضحاک در شاهنامه فردوسی است، که احتمالاً به معنای “آدمخوار” می باشد. ترکیب نام مادر او ماهرو (“زیبا”) با توصیف “یکچشم” نیز به نظر میرسد که نوعی تمسخرباشد.
هیچ راهی ندارد که بدانیم آیا واقعاً بابک خرمدین آنچنانکه دینوری محتمل دانسته است با ابومسلم نسبت خونی داشته است یا این داستان یک ترفند بود که بابک (همچون دیگر رهبران شورشی ایرانی آن دوره) برای جلب حمایت افرادی که طرفدار ابومسلم خراسانی بودند به کار برده بود. اشاره دینوری به گروه خرمیه فاطمیه که به نام دختر ابومسلم نامگذاری شده و عضویت بابک در آن، در اثر معروف تاریخ بغداد تکرار شده است.
با این حال چه بابک خرمدین واقعاً از نسل ابومسلم خراسانی بوده باشد یا نه، اما روایت دینوری ثابت می کند که ابومسلم خراسانی در زمان بابک خرمدین همچنان در میان ایرانیانی که با عباسیان دشمن بودند، محبوب بوده است.
بابک خرمدین چگونه به خرمدینان پیوست؟
به گفته واقد، پدر بابک پس از تولد او در نتیجه زخمهایی که در یک درگیری در جریان سفر به ناحیه سبلان برداشته بود، درگذشت. سپس بیوهاش به عنوان دایه برای نوزادان دیگران زندگی را می گذارند، در حالی که بابک تا سن دوازده سالگی چوپانی میکرد. واقد اضافه میکند که بابک در جوانی به عنوان اسبسوار و خدمتکار هم کار میکرد و نواختن تنبور را آموخته بود. این گزارش باید منبع گفته ابوالمعالی باشد که براساس آن بابک زمانی که به عنوان فروشنده میوه در روستا کار میکرد، تنبور مینواخت و برای مردم آواز میخواند.
به گفته واقد دو مرد ثروتمند به نامهای جَاوِیدان بن شَهرَک (یا سَهْرَک) و ابو عِمران در نواحی مرتفع اطراف کوه بَذ زندگی میکردند و برای رهبری ساکنان خرمدین آن منطقه با یکدیگر در رقابت بودند. جَاوِیدان، هنگامی که در راه بازگشت از زنجان به بذ در برف گیر افتاد، مجبور شد در بلالآباد پناه بگیرد و به خانه مادر بابک رفت. چون مادر بابک فقیر بود، تنها توانست برای جَاوِیدان آتشی روشن کند، در حالی که بابک از خدمه و اسبهای مهمانشان مراقبت می کرد.
سپس جَاوِیدان از بابک خواست که غذا، شراب و علوفه بخرد. هنگامی که بابک برگشت و با جَاوِیدان صحبت کرد، به دلیل زیرکیاش، تأثیر زیادی بر جَاوِیدان گذاشت. بنابراین، جَاوِیدان از مادر بابک اجازه خواست که پسرش را برای مدیریت املاک و زمینهای خود ببرد و پیشنهاد کرد که ماهیانه پنجاه درهم از حقوق بابک برای او ارسال کند. مادر بابک پذیرفت و اجازه داد که بابک برود. احتمالاً در همین زمان بود که بابک به خرمدینان پیوست.
بابک خرمدین چگونه رهبر خرمدینان شد؟
در الفهرست ابن ندیم و دیگر منابع آمده است که جَاوِیدان بن شَهرَک معلم بابک بوده است. جاویدان از سال 192 ه.ق تا 201 ه.ق گروه خرمدینان موسوم به جَاوِیدانیه را رهبری میکرد. مدتی پس از پیوستن بابک به خدمت جَاوِیدان، رقیب جاویدان یعنی ابو عمران از دژ کوهستانی خود به جَاوِیدان حمله کرد و شکست خورد و کشته شد، اما جَاوِیدان سه روز بعد از نبرد بر اثر زخمی که برداشته بود درگذشت.
برخی نویسندگان ادعا کردهاند که همسر جَاوِیدان پیش از مرگ او به بابک خرمدین علاقهمند شده بود. به هر حال زن جاویدان بعد از مرگ شوهرش با بابک ازدواج می کند. اگر گزارش منابع مختلف را بپذیریم، این ازدواج موقعیت بابک را به عنوان رهبر خرمدینان مستحکم کرد به ویژه اینکه زن بابک ادعا کرده بود روح شوهر سابقش جاویدان بعد از مرگ به تن بابک رفته است و جاویدان نیز خواستار جانشینی بابک بوده است.
ابوالمعالی ادعا میکند که زن جَاوِیدان شوهرش را مسموم کرده بود تا بتواند زودتر با بابک زندگی مشترک را شروع کند. جالب اینکه طبری و ابن اثیر بیان میکنند جَاوِیدان پسری به نام ابن جَاوِیدان داشت که مسلمانان او را اسیر کرده و بعدها آزاد کردند. عجیب است که چرا این پسر برای جانشینی جَاوِیدان انتخاب نشد، به خصوص اینکه تقریباً تمامی مورخان بابک را از طبقه فرودست معرفی کرده اند.
بابک خرمدین به عنوان رهبر خرمدینان
بابک باید پس از پیوستن به خدمت جَاوِیدانیه و عضویت در فرقه خرمدینان تعداد زیادی از آنها را به خود جذب کرده باشد. لقب «خرمیه» یا «خرمدین» که در منابع به بابک اطلاق شده است، نشاندهنده عضویت او در این فرقه است. این نام به خرمه همسر مزدک (همان شورشی معروف دوره ساسانی) و نیز روستای خرم نزدیک اردبیل نسبت داده شده است، اما این انتسابها قابل تردید هستند.
نویسندگان دیگر، «خرمیه» را صفتی میدانند که معمولاً به معنای «سبز» یا «شاد» به کار است و آن را بهعنوان «شاد زیستی» یا «آزاداندیشی» تفسیر کردهاند. «خرمدین» بهنظر میرسد که ترکیبی مشابه «درستدین» و «بهدین» باشد و از آنجا که شادی یکی از نیروهایی بود که در آیین مزدکی دنیا را اداره میکرد، نام «خرمدین» بهنظر میرسد تأیید کننده این واقعیت باشد که این فرقه یک شاخه از مزدکیان بوده است. بسیاری از محققان جدید آن ها را بهعنوان «مزدکیان نو» میشناسند.
با رهبری بابک، خرمدینان که پیش از زمان بابک بهعنوان کشاورزان صلحجویی توصیف میشدند که از کشتن یا آسیب رساندن به دیگران خودداری میکردند، تبدیل به جنگجویان پر شور برای مبارزه با دستگاه خلافت عباسیان شدند. بابک پیروان خود را تشویق به نفرت از عربها و قیام علیه خلافت می کرد. گزارشها بیان میکنند که بابک مردان را به جنگ فراخواند، قلعهها و نقاط استراتژیک را تصرف نمود و به یاران خود دستور داد که مخالفان خود را بکشند و روستاها را ویران کنند.
به تدریج، تعداد زیادی به او پیوستند. پیش از آن گروههای خرمدین در اصفهان، آذربایجان، ری، همدان، ارمنستان، گرگان و جاهای دیگر پراکنده بودند و برخی قیامهای خرمدینان پیش از بابک نیز رخ داده بود، مانند قیام در گرگان در دوران خلافت مهدی عباسی در سال 162 ه.ق و قیام در اصفهان، ری، همدان و سایر مناطق در زمان خلافت هارون الرشید.
اما هیچکدام از آن قیام ها به اندازه قیام بابک گسترده و طولانیمدت نبود. قیام بابک به مدت بیست سال سپاهیان خلیفه را درگیر کرد. پس از ظهور بابک، جنبش خرمدینان در آذربایجان متمرکز شد و بسیاری از دیگر مخالفان سنتی عباسیان، همچون حامیان ابومسلم خراسانی و باطنی ها هم به او پیوستند. ارقامی که برای قدرت ارتش بابک ارائه شده است، مانند 100,000 نفر یا 200,000 نفر قطعاً اغراقآمیز هستند، اما حداقل نشان میدهند که بابک خرمدین طرفداران زیادی داشته است.

آغاز قیام بابک خرمدین
در بیشتر منابع شروع قیام بابک سال 201 ه.ق/816-17 میلادی در دوران خلافت مأمون ذکر شده است. طبق برخی منابع، در همین تاریخ یا پیش از آن والی وقت ارمنستان نقشه شورش می کشد و نامههایی به فرماندهان محلی می نویسد و آن ها را به سرپیچی از مأمون ترغیب می کند، هر چند کمی بعد فوت می کند. یکی از کسانی که والی ارمنستان به او نامه نوشت بابک (یا شاید جاویدان) بود.
خلیفه مأمون ابتدا توجه چندانی به قیام بابک نکرد، زیرا در خراسان اقامت داشت و مشغول مسائلی چون تعیین جانشین خود، مقابله با فضل بن سهل وزیر خود و سرکوب مخالفان در بغداد بود. بنابراین، شرایط زمانه و نارضایتی عمومی از حاکمیت عربها به نفع بابک و پیروان او بود.
مأمون در سال ۲۰۴ ه.ق(۸۱۹-۸۲۰ میلادی)به عراق رفت و پس از سرکوب مخالفان در بغداد، یحیی بن معاذ را برای سرکوب شورش بابک فرستاد. این فرمانده در چندین نبرد با بابک خرمدین جنگید اما موفق نشد. پس از آن، مأمون نگرانی بیشتری نشان داد و به طور منظم نیروهای مجهز به آذربایجان ارسال می کرد.
در سال ۲۰۵ هجری (۸۲۰-۸۲۱ میلادی)، عیسی بن محمد بن ابی خالد به عنوان والی ارمنستان و آذربایجان منصوب شد تا عملیات علیه بابک را سازماندهی کند، اما نیروهای او در یک تنگه باریک توسط نیروهای بابک محاصره شدند و شکست خورد. خود عیسی یا فرار کرد یا به دست بابک کشته شد. مأمون سپس زُریق بن علی را برای حکمرانی ارمنستان و آذربایجان و سازماندهی جنگ برگزید و احمد بن جنید اسکافی را به فرماندهی یک لشکر علیه بابک منصوب کرد.
احمد بن جنید نیز سرانجام به دست بابک اسیر شد و در حالی که زُریق در ادامه جنگ از خرمدینان شکست خورده بود، مأمون ابراهیم بن لیث بن فضل را مسئول مقابله با خرمدینان کرد. در سال ۲۱۲ ه.ق (۸۲۷-۸۲۸ میلادی)، خلیفه نیرویی تحت فرمان محمد بن حمید طوسی برای تنبیه زریق که در آن زمان شورش کرده بود و همچنین سرکوب بابک به آذربایجان فرستاد.
فرمانده اخیر پس از مدتی موفق شد زریق را دستگیر کرده و شورشیان تحت امر او را متفرق کند و سپس با دریافت کمک و انجام آمادگیهای لازم، علیه بابک اقدام کرد. در جریان نبرد میان آن ها که شش ماه طول کشید، محمد بن حمید چندین پیروزی به دست آورد، اما در آخرین نبرد در سال ۲۱۴ ه.ق (۸۲۹ میلادی)، نیروهایش که طبق نقشه او سه فرسنگ در کوهستان پیشروی کرده بودند، در یک تنگه مورد حمله مردان بابک قرار گرفتند که در نتیجه آن بسیاری از نیروهای عباسی از جمله خود محمد بن حمید کشته شدند.
مرگ این فرمانده باعث سرودن اشعار سوگواری از طرف شاعران عرب همچون ابو تمام شد که خبر از محبوبیت او می دهد. از گزارشات طبرسی ، یعقوبی و دیگران برمیآید که مأمون سپس یا عبدالله بن طاهر را به حکمرانی جبال، ارمنستان و آذربایجان منصوب کرد، یا به او این اختیار را داد که بین این مقام و حکمرانی خراسان یکی را انتخاب کند. او در نهایت یا دستور یافت که به خراسان برود یا طبق یک گزارش دیگر ابتدا نیرویی علیه بابک اعزام کرد.
سپس خلیفه علی بن هشام، والی جبال، قم، اصفهان و آذربایجان را با مسئولیت رهبری عملیات علیه بابک منصوب کرد. علی بن هشام نیز ظاهراً قصد داشت که علیه خلیفه شورش کند و به بابک بپیوندد اما به دست مأموران خلیفه دستگیر و در سال ۲۱۷ ه.ق (۸۳۲ میلادی) اعدام شد. سپس مأمون حکمرانی جبال و عملیات علیه خرمدینان را به طاهر بن ابراهیم سپرد.
بااین حال جنگ مأمون علیه بیزانس به طور موقت مانع از انجام اقدامات گسترده علیه خرمدینان می شد که روز به روز پیروزی های بیشتری به دست میآوردند. سرانجام مأمون در سال ۲۱۸ هجری (۸۳۳ میلادی) در جریان لشکرکشی خود علیه بیزانس درگذشت. سیاست های او علیه بابک شکست خورد، اما نگرانیاش در مورد این مشکل در وصیتنامه به جانشینش، المعتصم آشکار است، جایی که مأمون به او توصیه میکند که از هیچ تلاشی برای سرکوب شورش بابک خرمدین دریغ نکند.
علت موفقیت بابک خرمدین
پایداری بابک و شکست فرماندهان خلافت و نیروهای اعزامی در سرکوب آن علل مختلفی داشت. قلعه بابک، قلعه بذ، در کوههای غیرقابل نفوذ با تنگهها و راههای پیچیده واقع شده بود، جایی که طبق گفته بلعمی گروهی اندک از افراد میتوانستند هزاران سرباز را متوقف کنند. وضعیت جوی سخت در زمستان و باران و برف سنگین عملیات علیه بذ را در زمستان غیرممکن میکرد.
بابک اغلب از مزیت موقعیت جغرافیایی خود استفاده میکرد تا دشمن را غافلگیر کرده و شمار زیادی از آنان را به قتل برساند. در حالی که بلعمی و دیگران پیروان بابک را به عنوان کشاورزان محلی و مردم فقیر توصیف کردهاند، چندین نویسنده آن ها را “دزدان، کافر و فاسد” نامیدهاند. میتوان استنباط کرد که بابک حمایت وسیعی از دهقانان و روستائیان فقیر مناطق کوهستانی آذربایجان جلب کرده بود که امیدوار بودند با موفقیت جنبش خرمدینان، آینده بهتری داشته باشند.
قدرت بَابَک به دلیل تصرف این دژ کوهستانی دستنیافتنی که به آن اشارههایی در اشعار برخی شاعران عرب آمده است. اما دژ بذ تنها قلعه بَابَک نبوده است، زیرا اشارههایی به چند قلعه دیگر نیز وجود دارد که برخی از آنها با ویرانههای باقیمانده شناسایی شدهاند.
در آن زمان، خرمدینان نه تنها در آذربایجان بلکه در بسیاری از مناطق دیگر نیز پراکنده بودند، از جمله در طبرستان، خراسان، بلخ، اصفهان، کاشان، قم، ری، کرج، همدان، لرستان، خوزستان، بصره و ارمنستان. به گفته ابن ندیم و مسعودی نفوذ بَابَک در اوج قدرتش از یک سو به نزدیکی اردبیل و مرند، از طرفی به دریای کاسپی و ناحیه شیروان، از سوی دیگر به دشت مغان و کرانه رود ارس و از طرف دیگر به نواحی جلفا و نخجوان می رسید.
چنانکه در کتاب فرمانروایان کوهستان توضیح داده ام، سال ها بعد در قرن پنجم هجری، حسن صباح با الگوبرداری از بابک خرمدین قیام مشابهی را از کوهستان های رودبار با مرکزیت قلعه الموت، آغاز کرد. شباهت ها بین قیام حسن صباح و بابک خرمدین به حدی است که نمی توان آن را تصادفی دانست و قطعاً حسن صباح در این زمینه جنبش خرمدینان را به خوبی مطالعه کرده بود.

خرمدینان شکست می خورند
خطر خرمدینان بدین ترتیب برای المعتصم در زمان به قدرت رسیدن او در رجب ۲۱۸/اوت ۸۳۳، مسئلهای بسیار جدی بود، و این نگرانی زمانی بیشتر شد که در همان سال تعداد زیادی از مردم جبال، همدان و اصفهان به خرمدینان پیوستند و در نزدیکی همدان اردو زدند.
المعتصم برای مقابله با آن ها نیرویی تحت فرماندهی اسحاق بن ابراهیم بن مصعب فرستاد که به فرمانداری جبال نیز منصوب شده بود. در نبرد بعدی نزدیک همدان، چند هزار نفر از خرمدینان کشته شدند، اما تعداد زیادی به سرزمینهای بیزانس فرار کردند و از آنجا بازگشتند تا مبارزات خود را از سر بگیرند.
در جمادیالاول ۲۱۹/مه ۸۳۴، بسیاری از زندانیان خرمدین به دست اسحاق بن ابراهیم به بغداد آورده شدند با این حال، شورش بَابَک همچنان در جریان کامل بود و کشتار بسیاری از خرمدینان به نظر میرسد که اراده ایشان را برای ادامه مبارزه تقویت کرده باشد. در سال 220ه.ق/835 میلادی المعتصم یک ایرانی سغدی به نام خیذر بن کاووس را ملقب به افشین، به فرماندهی یک سپاه برای نابود کردن بَابَک منصوب کرد.
خیذر ابن کاووس که در بسیاری از متون نامش به اشتباه حیدر ثبت شده است، شاهزادهای ایرانی اهل منطقه سغد در شرق ایران بزرگ بود. نام خیذر در سغد محبوب بود و ریشه اش به واژگان ایرانی خیون و کیدر برمی گردد که مرتبط با خیونیان و کیداریان در متون پهلوی هستند. بنابراین خیذر به اسم عربی حیدر ربطی ندارد. همچنین افشین لقب شاهان منطقه اسروشنه در سغد بود و کلمۀ سغدی است احتمالاً به معنای شاه.
طبق بیشتر منابع، المعتصم نه تنها افشین را به فرمانداری آذربایجان منصوب کرد و افسران عالیرتبهای را برای خدمت او فرستاد، بلکه دستور داد تا حقوق، کمکهزینهها و آذوقههای بسیار زیادی برای او تعیین شود و همچنین تدابیری اتخاذ شود تا تجهیزات در کمترین زمان از بغداد به آذربایجان فرستاده شود.
قبل از عزیمت افشین، معتصم ابو سعید محمد بن یوسف را به اردبیل فرستاده بود تا دژهای میان زنجان و اردبیل را که به دست بابک ویران شده بودند، بازسازی کند و برای ایمنی جادهها نگهبانانی مستقر نماید. اگرچه گروهی از خرمدینان سعی کردند تا با حمله غافلگیرانه ابو سعید محمد را به قتل برسانند، اما ابو سعید محمد و سربازانش از نقشه ایشان آگاه شدند و موفق شدند حمله ایشان را دفع کنند. طبری این رویداد را نخستین شکست بابک خرمدین دانسته است.
یک حادثه دیگر نیز کمی بعد برای بابک خرمدین تبعات بدی به دنبال داشت و آن هم خیانت یکی از سران محلی آذربایجان به خرمدینان بود که در نتیجه آن تعداد زیادی از خرمدینان کشته شدند و خیلی ها هم به عنوان اسیر به بغداد فرستاده شدند.
هنگامی که افشین به آذربایجان رسید،ابتدا به مدت یک ماه در اردبیل به جمعآوری اطلاعات از جغرافیا و مسیرها از طریق منابع و جاسوسان پرداخت. او اگر هر یک از جاسوسان بابک را میگرفت، ایشان را عفو میکرد و به ازای جاسوسی برای او دوباره مبلغی دو برابر آنچه بابک به آن ها میداد، به ایشان پرداخت میکرد.
بنابراین افشین توانست در نبرد اطلاعاتی نسبت به بابک برتری پیدا کند. مثلاً او در یک نبرد اطلاعاتی متوجه شده بود که بابک قصد حمله به یکی از فرماندهان معتصم موسوم به بوغا را دارد. افشین از این اطلاعات برای کشاندن بابک به یک جنگ تمام عیار استفاده کرد که در جریان آن بسیاری از همراهان بابک کشته شدند. خود بابک توانست به زحمت به دشت مغان و سپس به بذ فرار کند
گفته شده هنگامی که بابک خرمدین تحت حمله ارتش افشین قرار گرفت، نامهای به امپراتور بیزانس، تئوفیلوس نوشت و از او خواست که به آذربایجان لشکرکشی کند؛ اما حمله تئوفیلوس به قلمرو عباسیان با نیرویی شامل خرمدینان فراری تنها بعد از دستگیری و اعدام بابک صورت گرفت. صحت نامه بابک مورد تردید است و معلوم نیست واقعیت داشته باشد.
جزئیات بسیاری از درگیریهای بین نیروهای بابک خرمدین و افشین قبل از سقوط بذ از طرف مورخانی چون طبری و ابن اثیر ذکر شده است. خلیفه به طور منظم به افشین کمک می رساند و تمام تلاش خود را برای تشویق او انجام میداد. یک بار معتصم جعفر دینار معروف به خیّاط که فرمانده ارشد در دوران خلافت مأمون بود و همچنین ایتاخ ترک، که مسئول آشپزخانه خلافت بود را همراه با نیروهای کمکی و پول فراوان به یاری افشین فرستاد.
گفته میشود هنگامی که بابک خرمدین از رسیدن جعفر و ایتاخ مطلع شد، به تئوفیلوس امپراتور بیزانس اطلاع داد: «معتصم کس دیگری ندارد، بنابراین خیاط و آشپزش را برای مبارزه با من فرستاده است». اگر این گزارش درست باشد نشان می دهد که امپراتور بیزانس در کمک رسانی به خرمدینان مردد بود و بابک قصد داشت تا به او اطمینان دهد که در صورت حمایت از او می توانند خلیفه را شکست دهند.
بابک خرمدین و مردانش همچنان بر مناطق کوهستانی کنترل داشتند و با کمینها و حملات غافلگیرانه خود، اغلب نقشه های افشین را ناکام می گذاشتند. آن ها چندین بار تجهیزات مورد نیاز افشین را که از مراغه و شروان درخواست کرده بو، به چنگ آوردند. استراتژی افشین این بود که نیروهای بابک را از دژهای کوهستانی ایشان بیرون بیاورد و در دشت باز با آن ها درگیر شود. اما افسران افشین که به شدت خواستار خاتمه دادن به این جنگ بودند، از بیعملی او شکایت داشتند و حتی او را به همکاری با بابک متهم میکردند.
درگیریهای بیشتری رخ داد و هر دو طرف تلفات سنگینی دادند و در نهایت افشین به کوههای منطقه بذ رسید و در آنجا اردو زد. بابک که امید خود را از دست داده بود، به پیشواز او آمد و از خلیفه درخواست مصونیت نمود. به گفته یعقوبی افشین امتناع کرد، اما زمانی که افشین خواستار گروگان از طرف او شد، بابک پسر خود یا دیگر پیروانش را پیشنهاد داد و از افشین خواست که نیروهای خود را از حمله بازدارد.
اما در آن زمان جنگ شدید با مدافعان قلعه آغاز شده بود و در نهایت نیروهای افشین قلعه بذ را فتح کرده و پرچمهای خود را به اهتزاز درآوردند. افشین وارد قلعه شد و پس از غارت آن، دستور تخریب آن را داد . بسیاری از مردان بابک خرمدین در کوهها پراکنده شدند و فرار کردند. بابک به همراه برخی اعضای خانواده و چند نفر از جنگجویانش از مسیرهای کوهستانی فرار کرده و به سوی ارمنستان روانه شد.
افشین که پیش تر درخواستی از خلیفه برای تضمین امنیت بابک ارسال کرده بود، از طریق جاسوسان آگاه شد که بابک خرمدین و همراهانش در درهای جنگلی در مرز آذربایجان و ارمنستان پنهان شدهاند. هنگامی که فرمان مصونیت خلیفه رسید، افشین دو نفر از خرمدینان را مأمور کرد تا آن را همراه با نامهای از پسر بابک که اسیر شده بود، به بابک برسانند.
بابک بدون باز کردن نامه آن را رد کرد و پس از فرستادن پیامآوران، با چهار یا پنج نفر از اعضای خانوادهاش و یک محافظ به ارمنستان فرار کرد. سرانجام همه به جز بابک خرمدین، برادرش عبدالله و محافظ مذکور در مسیر فرار دستگیر شدند.
بابک در ارمنستان با حاکم محلی سهل بن سنباط روبه رو شد و او ابتدا از بابک به گرمی پذیرایی کرد. با این حال، بابک خرمدین محض احتیاط برادرش عبدالله را نزد شخصی به نام عیسی بن یوسف بن استفانوس فرستاد تا در صورت مرگ یا دستگیری او، برادرش بتواند رهبری خرمدینان را ادامه دهد. افشین پیش تر نامههایی به ارمنستان فرستاده بود و وعده پاداش بزرگی برای دستگیری بابک داده بود، و سهل بن سنباط که از حضور بابک آگاه بود، به افشین در مورد او اطلاع داد.

دستگیری و اعدام بابک خرمدین
پس ازخیانت سهل بن سنباط به بابک، افشین نیرویی بزرگ فرستاد تا بابک را دستگیر کند. بابک سرانجام با حیله سهل بن سنباط دستگیر شده و به اردوگاه افشین منتقل شد. افشین همچنین متوجه شد که عبدالله برادر بابک به کجا فرار کرده است و به عیسی بن یوسف بن استفانوس نامه نوشت و از او خواست عبدالله را به او تحویل دهد. عیسی بن یوسف نیز سرانجام عبدالله را به مأموران عباسی تحویل داد.
افشین سپس موفقیت خود را به معتصم گزارش داد و خلیفه در پاسخ دستور داد تا اسیران فوراً به سامرا برده شوند. تعداد زیادی از مردان، زنان و کودکان طرفدار بابک به دست افشین اسیر شدند که منابع مختلف تعداد ایشان را از ۱,۳۰۰ تا ۷,۶۰۰ ذکر کرده اند. افشین سپس همراه با بابک و برادرش و تعدادی از اسیران خرمدینان به سوی محل اقامت خلیفه در سامرا حرکت کرد.
وقتی آن ها به سامرا رسیدند، ولیعهد خلیفه و دیگر بستگان معتصم و همچنین مقامات عالی رتبه به فرمان خلیفه به استقبال افشین رفتند. یک هفته بعد بابک و برادرش را سوار شتر کردند و در شهر گرداندند تا مایه عبرتی باشند برای دیگر مخالفان خلیفه. سپس معتصم دستور داد که بابک را اعدام کنند. به این ترتیب ابتدا دستها و پاهای بابک قطع شد و سپس سرش را بریدند. به فرمان خلیفه تن بابک را روی دار در حومه سامرا آویختند.
به گفته برخی منابع، سر بابک بعدها برای نمایش در دیگر شهرها از سامرا خارج شد و حتی به خراسان ارسال شد. عبدالله برادر بابک نیز به بغداد فرستاده و به شیوه بابک در آنجا اعدام شد.
برخی منابع میگویند که وقتی یکی از دستهای بابک را قطع کردند، او صورت خود را با خون همان دست سرخ کرد و وقتی معتصم از او پرسید چرا این کار را می کند، پاسخ داد که از دست دادن خون باعث رنگ پریدگی میشود و او نمیخواست کسی فکر کند که از ترس رنگش پریده است! جالب اینکه سال ها بعد شاعر ایرانی عطارنیشابوری این حرکت را به صوفی معروف حسین بن منصور حلاج نسبت داد. همچنین به نظر می رسد که برادر بابک، عبدالله نیز همچون او با شجاعت اعدام را پذیرفته باشد.
قساوت خلیفه در کشتن بابک خرمدین و پیروان او و همچنین لطف و محبت فراوانی که به افشین ارزانی داشت، نشاندهنده اهمیتی است که خلیفه و مشاورانش برای سرکوب شورش خرمدینان قائل بودند. به گفته مسعودی المعتصم دختر افسر بلندپایه ترک به نام آشنا را به ازدواج با پسر افشین، حسن، درآورد و جشنی باشکوه برای آن برگزار کرد.
سهل بن سنباط از سوی خلیفه با ۱۰۰,۰۰۰ درهم، کمربندی جواهرنشان و یک تاج پاداش گرفت و پسر سهل نیز ۱۰۰,۰۰۰ درهم جایزه دریافت کرد. نظامالمُلک توسی شکستهای بابک، مازیار و بیزانسیها را سه پیروزی بزرگ برای اسلام در دوران خلافت المعتصم میداند.
آیا بابک خرمدین یک قهرمان ملی بود؟
بابک خرمدین به این معنا که در زمان قیامش از پشتیبانی اکثریت ملت ایران برخوردار بوده است، نمی تواند قهرمان ملی باشد چراکه حمایت ها از او محدود به جغرافیای خاص شمال غرب ایران می شد و تازه در همان منطقه هم مخالفان زیادی داشت. اما از این نظر که او علیه بیگانگان و اَنیرانیان (غیر ایرانیان) مبارزه می کرد و قیامش صبغۀ ایران گرایانه داشته است، می توان او را یک قهرمان ملی دانست.
چنانکه در کتاب فرمانروایان کوهستان توضیح داده ام، یک شاهد مهم مبنی بر تمایلات ایران گرایانه خرمدینان با چاشنی باستان گرایی از جامع التواریخ رشدالدین فضل الله همدانی به دست می آید. این مورخ بزرگ ایرانی که در دوره ایلخانیان به کتاب ها و اسناد تاریخی زیادی دسترسی داشته است، گزارش می دهد که خرمدینان خود را پارسیان می نامیدند. این تأکید بر هویت پارسی، درواقع همان تأکید بر هویت ایرانی در دوران باستان است.
آمارهای مختلفی که از تعداد کسانی که بابک خرمدین در طول شورش طولانی خود کشت، ازجمله عدد ۲۵۵,۰۰۰ یا حتی بیشتر که در بسیاری از منابع ذکر شده است به وضوح اغراقآمیز هستند و احتمالاً برای اثبات سنگدلی و قساوت بابک خرمدین مطرح شده اند. نباید فراموش کرد که تمام روایتها درباره بابک جانبدارانه هستند و حتی برخی از آن ها با نفرین او آغاز میشوند.
استخری و ابن حوقل بیان میکنند که خرمدینان در مساجد قرآن میخواندند، اما مورخانی چون خطیب بغدادی این کار را فریب ایشان برای پنهان کردن کفر زیر نقاب مسلمانی میدانند. همچنین فسادهای جنسی که به خرمدینان نسبت داده می شود نیز احتمالاً دروغ هستند. بهطور کلی، میتوان گفت که انگیزهها و اقدامات بابک ضد خلافت، ضدعرب و حتی تا حدودی ضد اسلام بود. شورشهای متعدد در دو یا سه قرن بعد از سقوط ساسانیان نشاندهنده نارضایتی گسترده ایرانیان از حاکمیت عرب ها است.
در مورد بابک خرمدین همچنین تمایل به بازگشت به دین ایران باستان دیده می شود، هر چند نه دین رسمی زردشتی. اما اهداف بابک به وضوح با اهداف برخی شاهزادگان و نجیبزادگان ایرانی همچون افشین که با هدف بازپسگیری قدرت و ثروت خود از خلافت حمایت میکردند، همخوانی نداشت. پژوهشگران جدید شورش بابک را یک حرکت سیاسی-دینی میدانند و می توان بر جنبه های ملیگرایانه آن تأکید کرد.
شجاعت، هوشیاری و کارایی بابک در رهبری نظامی این جنبش طولانی، و اعتماد حامیانش به او قطعاً قابل توجه است . طبری میگوید که هیچیک از خرمدینان جرئت نکردند دستور افشین را برای رساندن اماننامه خلیفه به بابک بپذیرند و وقتی پیامآوران افشین به او رسیدند، بابک در پیامی خشمگینانه به پسرش گفت: «شاید من زنده بمانم، شاید هم نه. به هر حال من به عنوان مردی بزرگ شناخته شدهام. هر جا که باشم یا نام من برده شود، من آنجا پادشاه هستم». این سخنان نشان میدهد که او مردی با بلندپروازی های بزرگ بود.
در گفتوگوی او با سهل بن سنباط در مورد لزوم فرستادن برادرش عبدالله، باز طبق گزارش طبری چنین می خوانیم: «درست نیست که من و برادرم در یک مکان بمانیم. یکی از ما ممکن است دستگیر شود و دیگری زنده بماند. نمیدانم چه پیش خواهد آمد. ما جانشینی برای ادامه جنبش خود نداریم.» این که بابک برادرش را زمانی که خود به سهل بن سنباط پناه برده بود فراری داد، نشاندهنده امید بابک به ادامه حیات جنبش خرمدینان بود.
طبری همچنین میگوید که افشین هنگامی که در آستانه ترک آذربایجان بود، از بابک پرسید آیا چیزی میخواهد قبل ازحرکت برایش انجام دهد و بابک پاسخ داد که دوست دارد دوباره شهرش را ببیند. این گزارش نشاندهنده عشق عمیق بابک خرمدین به زادگاهش است.
سخنان طبری و ابن اثیر در مورد خوشگذرانی خرمدینان و نوشیدن شراب حتی در زمان جنگ تأییدکننده یکی از ویژگیهای مشهور این فرقه است اما داستانهای طبری در مورد هرزگی و ربودن دختران زیبای ارمنی با گزارش دیگری از طبری که بر اساس آن وقتی زنان ایرانی بابک خرمدین را در زنجیر در اردوگاه افشین دیدند گریه کردند، ناسازگار است.
ارمنستان نزدیک به قلمرو بابک خرمدین بود و با او ارتباط داشت، اما گاهی از حملات او آسیب می دید. اشارههایی که به اعمال او در متون تاریخی ارمنی شده است از طرف استاد سعید نفیسی گردآوری شده است. شکست بابک ضربه سنگینی به خرمدینان وارد کرد اما آن ها را نابود نکرد. به نظر میرسد پیروان او تا سال ها بعد همچنان در بَذ زندگی میکردند چرا که منابع تاریخی بعد از مرگ بابک نیز به تحرکات خرمدینان اشاره کرده اند.
چنانکه در کتاب فرمانروایان کوهستان توضیح داده ام، گزارش های زیادی از پیوستن خرمدینان به باطنی ها پس از قیام حسن صباح وجود دارد و ممکن است حتی اعلام قیامت از طرف حسن دوم چهارمین رهبر باطنیان متأثر از عقاید خرمدینان بوده باشد. بسیاری از نویسندگان قدیمی، بهویژه کسانی که گرایشات سنی دارند، اذعان میکنند که خرمدینان بر جنبشهای قرمطی و اسماعیلی تاثیر گذاشته و در آن ها نفوذ کردهاند و برخی از پژوهشگران معاصر نیز همین دیدگاه را دارند.

بابک خرمدین چه دین و عقایدی داشت؟
برای شناخت عقاید مذهبی بابک خرمدین باید عقاید خرمدینان را شناخت و برای شناخت عقاید خرمدینان باید عقاید مزدکیان را شناخت و برای شناخت عقاید خرمدینان و مزدکیان چاره ای نداریم جز اینکه به نوشته های مخالفان و دشمنان ایشان رجوع کنیم چون متأسفانه از خود مزدکیان یا خرمدینان سند یا کتاب یا نوشته مشخصی که بیانگر عقاید ایشان باشد باقی نمانده است.
برخی از مورخان معتقدند که عقاید خرمدینان در دورۀ اسلامی لزوماً بیانگر عقاید مزدکیان دوره ساسانی نمی توانست باشد. اما عده ای از مورخان بر این باور هستند که از روی عقاید خرمدینان دوره ساسانی می توان عقاید مزدکیان را تا حدودی بازشناخت. آنچه مسلم است، ردپاهای آشکاری از تمایلات سوسیالیستی هم در میان مزدکیان و هم خرمدینان دیده می شود.
چنین به نظر می رسد که هم خرمدینان و هم مزدکیان به تفسیر باطنی یا تأویل متون مقدس از جمله اوستا اعتقاد داشتند و خواستار جامعه بدون طبقه بودند. این باورها به وضوح در میان برخی فرقه های اسلامی که تحت تأثیر مزدکیان یا خرمدینان قرار داشتند، از جمله اسماعیلیان یا باطنی ها هم دیده می شود.
خرمدینان همچون مزدکیان به شریعت دین زردشت پایبند نبودند. به همین خاطر در منابع مختلف ایشان به اباحه گری و فسق و فجور متهم شده اند. همانطور که در کتاب فرمانروایان کوهستان توضیح داده ام، حسن دوم چهارمین رهبر باطنی ها نیز تحت تأثیر همین ویژگی خرمدینان بود که با اعلام قیامت شریعت دین اسلام را برای پیروانش لغو نمود.
در منابع تاریخی اعمال و کارهای زشتی به خرمدینان و مزدکیان نسبت داده شده است، از جمله اشتراک زنان و همچنین سکس با خویشاوندان خونی همچون خواهر و مادر. به هیچ عنوان نمی تواند این گزارش ها را پذیرفت چراکه منبع تمام این گزارش ها دشمنان خرمدینان بوده اند، اما در عین حال نمی توان هم با قاطعیت این گزارش ها را رد کرد.
این را می دانیم که مزدکیان و بسیاری از خرمدینان از خون ریزی و کشتار حیوانات پرهیز می کردند و گیاه خواری بین آن ها تشویق می شد. وقتی در یک مکتبی کشتن حیوانات ناپسندیده قلمداد می شود، قطعاً در مورد انسان ها نیز همین دیدگاه وجود دارد. بنابراین توجیح کشتارهایی که خرمدینان انجام داده اند کمی سخت به نظر می رسد. آیا ممکن است بابک خرمدین تغییری در سیاست های خرمدینان در این زمینه ایجاد کرده باشد؟ آیا ممکن است گزارش های منابع اسلامی در مورد کشتارهایی که خرمدینان انجام دادند اغراق و دروغ بوده باشد؟ متأسفانه منابع موجود به ما اجازه نمی دهد به این پرسش ها پاسخ قطعی بدهیم.
تحریف بابک خرمدین به دست جریان پان ترکیسم
در سال های اخیر جریان پان ترکیسم به جعل هویت ترکی در مورد بسیاری از شخصیت های غیر ترک ایرانی به ویژه اهل آذربایجان پرداخته است که بابک خرمدین یکی از آن هاست.
حتی یک منبع تاریخی وجود ندارد که گفته باشد بابک خرمدین ترک بوده است، اما تمامی منابع تاریخی بر یک واقعیت تأکید می کنند، آن هم حضور لشکریان غلام ترک در سپاهیان خلیفه عباسی است.
در زمان المعتصم عباسی دستگاه خلافت با خرید هزاران غلام ترک از آسیای مرکزی یک ارتش جداگانه ترک ایجاد کرد که هدفش مقابله با دشمنان عرب و ایرانی عباسیان بود. حضور ترک ها در جنگ علیه بابک خرمدین ثابت شده است.
مسئله بعدی این است که در زمان بابک خرمدین اصلاً زبان ترکی در منطقه آذربایجان رایج نبود و این منطقه فاقد جمعیت ترک زبان بود. رواج زبان ترکی در آذربایجان صدها سال پس از مرگ بابک خرمدین رخ داد.
نکته دیگر این است که هیچ گزارشی مبنی بر اینکه ترک ها مزدکی یا خرمدین بوده باشند وجود ندارد. دین مزدک و آیین خرمدینان محدود به جمعیت های ایرانی زبان بوده است.
گذشته از مسئله دین و اصل و نسب بابک خرمدین، خود نام بابک که یک نام ایرانی پارسی است نشان می دهد که او نمی توانست ترک باشد. البته چنانکه در ابتدای این مقاله گفته شد، برخی منابع همچون مسعودی نام بابک را حسن هم ذکر کرده اند. حسن یک نام اسلامی است و ین احتمال را باید در نظر گرفت که شاید بابک لقبی بوده است که بابک خرمدین برای خود انتخاب کرد. حتی در این صورت هم انتخاب یک نام ایرانی پارسی به عنوان لقب از سوی بابک خرمدین نشان می دهد که او ترک نبوده است.
همچنین لازم است تأکید کنم که خرمدینان در کنار باطنی ها از جمله مهم ترین گروه هایی بودند که از زمان غزنویان به بعد علیه سلسله های ترک مبارزه مسلحانه می کردند. مثلاً خواجه نظام الملک توسی در سیاست نامه خود به روشنی به پیوند باطنی ها و خرمدینان در مبارزه با سلجوقیان اشاره کرده است.
بنابر آنچه که گفته شد، نام ایرانی بابک، دین ایرانی بابک که همان خرمدین باشد، همچنین اصل و نسب ایرانی بابک که تمامی منابع تاریخی گزارش داده اند، در کنار مبارزات و جنگ های خرمدینان با سلسله های ترک یا لشکریان ترک خلفای عباسی،و همچنین این واقعیت که در زمان بابک خرمدین هنوز زبان ترکی در هیچ جای ایران از جمله آذربایجان رایج نبود؛ دلایل کافی و محکم مبنی بر اثبات غیر ترک بودن بابک خرمدین هستند
حتی اگر این دلایل را هم نادیده بگیریم و فرض کنیم بابک خرمدین ترک بوده است، ترک بودن او ربطی به کشورهای تازه تأسیس باکو (جمهوری شمال رود ارس) و ترکیه ندارد. آنچه مسلم است بابک خرمدین زاده و پرورش یافته خاک ایران بود.
منابع و مآخذ
Ḡ. -Ḥ. Yūsofī, “BĀBAK ḴORRAMI”, Encyclopedia Iranica, Vol. III, Fasc. 3, pp. 299-306. Available online: BĀBAK ḴORRAMI
مرتضی عرب زاده سربنانی، فرمانروایان کوهستان، چاپ سوم، نشر متخصصان، تهران، 1402، صص 98-96
سعید نفیسی، بابک خرمدین دلاور آذربایجان، نشر اساطیر، تهران، 1345.
همش از روی سعید نفیسی بود
خیر!
درود، سپاس. عالی بود👍👌.
درود، سپاس از مهر شما
عالی بود با تشکر
سپاس از مهر شما
بابک خرمدین ملعونی بود که بر علیه خلیفه شورش راه انداخت و به راحتی شکست خورد
خودش و ارتشش هم همه شون کشته و نابود شدند
خلیفه خر کیه!!!اعراب و خلفا دشمنان ایران بودند و هر ایرانی باشرف مقابلشون میجنگید…