
علت مرگ کورش بزرگ چه بود؟
در مورد علت مرگ کورش بزرگ از دوران باستان روایات مختلفی وجود داشته است و در سال های اخیر برخی جریان های ناتاریخی و عمدتاً ایران ستیز تعبیرهای خاصی از مرگ این فرمانروای بزرگ ارائه داده اند. مثلاً پان ترکیسم علت مرگ کورش بزرگ را کشته شدن او به دست تومریس ملکۀ ترک!!!!!! عنوان می کند که ریشه اش به داستان هرودت برمی گردد. این در حالی است که در درستی روایت هرودت از مرگ کورش بزرگ باید تردید کرد و حتی اگر هم درست باشد طبق روایت همان هرودت تومریس ملکه ای ترک نبود! او از ماساگت ها بود که قبیله ای از سکاهای ایرانی بودند.
از آنجا که کورش بزرگ جایگاه ویژهای برای هویت ملی ایرانیان دارد، بسیاری از ایران ستیزان به انتشار شایعات و دروغ های زیادی در مورد او پرداخته اند. مثلاً بسیاری از ایران ستیزان معتقدند که چون نام کورش بزرگ در شاهنامۀ فردوسی نیامده است پس حتماً او وجود نداشته است. قبلاً در مقاله دیگری در همین سایت به دلایل اشتباه بودن این نظر پرداخته ام، مقاله مزبور را می توانید از اینجا مطالعه کنید. در این مقاله اما به سراغ بحث داغ دیگری، یعنی موضوع مرگ کورش بزرگ رفته ام.
من قبلاً مقالۀ مفصلی در مورد علت مرگ کورش بزرگ در مجلۀ تاریخ ایران دانشگاه شهید بهشتی منتشر کرده ام. کسانی که می خواهند به طور مفصل با اصلی ترین و مهم ترین منابع مستند در مورد این موضوع آشنا شوند می توانند مقالۀ مزبور را از اینجا مطالعه کنند. اما در این مقاله سعی می کنم به شکل خلاصه تری به همین موضوع بپردازم. همچنین گروه خوب کاروان باستان در یوتیوب ویدئوی انیمیشنی از مرگ کورش بزرگ برگرفته از همین مقاله منتشر کرده است که می توانید آن را از اینجا مشاهده کنید.
مقاله حاضر در واقع ترجمۀ مقاله کوتاه دیگری از من است که در مجله آمریکایی خاور نزدیک باستان امروز(Ancient Near East Today) به انگلیسی منتشر شده است. بنابراین علاقه مندان همچنین می توانند این مقاله را از اینجا مطالعه کنند.
تا آنجا که می دانیم کورش بزرگ، بنیانگذار شاهنشاهی ایران هخامنشی، احتمالاً در حدود سال 530 پیش از میلاد در سن هفتاد سالگی درگذشته است. مرگ او نیز مانند تولد او در افسانه ها پوشیده شده است. روایات مختلفی در دوران باستان منتشر شده است که تنها تعداد کمی از آنها از طریق نویسندگان یونانی و رومی به ما رسیده است.
هرودت گزارش می دهد که کورش در نبرد با برخی از اقوام کوچ نشین ایرانی در شرق ایران کشته شده است. به همین ترتیب، کتزیاس گزارش می دهد که کورش در آخرین نبرد خود در شرق ایران بر اثر جراحت درگذشت. در مقابل گزنفون مرگ کورش را طبیعی می داند. این سه نویسنده یونانی منابع اصلی ما برای بررسی مرگ کورش هستند، زیرا تمام مورخان یونانی و رومی بعدی که در مورد این موضوع نیز نوشتند (مانند استرابُن، یوستین و …) تحت تأثیر آنها قرار داشتند. در این مطلب سعی کردم با توجه به شواهد ایرانی مانند کتیبه بیستون و آرامگاه کورش در پاسارگاد، دقیقترین گزارش را معرفی کنم.
شواهد ایرانی در مورد مرگ کورش بزرگ
به طور کلی ارزش شواهد فعلی ایرانی در مورد مرگ کورش دست کم گرفته شده است. من دوست دارم در اینجا به طور خلاصه دو واقعیت را یادآوری کنم. نخستین و بارزترین آنها این است که آرامگاه کورش در پاسارگاد در جنوب غربی ایران، از محل وقوع آخرین نبرد کورش بسیار دور است.
مورد دوم این است که بر اساس کتیبه بیستون، سکاهای شرقی در هنگام مرگ کمبوجیه (جانشین کورش بزرگ) تابع ایران بودند. از آنجایی که هیچ مدرکی مبنی بر فتح قلمرو سکاها به دست کمبوجیه در دست نداریم، این قبایل کوچ نشین ایرانی باید به دست کورش بزرگ به شاهنشاهی هخامنشیان ملحق شده باشند.
بنای باستانی معروف پاسارگاد فاقد هرگونه کتیبه ای است که به ما کمک کند ماهیت دقیق آن را با قطعیت مشخص کنیم. به همین دلیل است که برخی از مورخان معاصر این سؤال را مطرح کرده اند که آیا این آرامگاه واقعاً آرامگاه کورش کبیر است؟ با این حال، به لطف شواهد یونانی و برخی کتیبههای نزدیک بنا، دلیلی برای تردید در اصالت آرامگاه کورش وجود ندارد.
قدیمی ترین گواهی در مورد مقبره کورش بزرگ، توصیف استرابن از این بنا است. استرابن هرگز از ایران بازدید نکرده بود، اما از آثار مورخان قبل از خود مانند آریستوبولوس و اونسیکریتوس استفاده کرد که در طول لشکرکشی های اسکندر بسیاری از شهرها و مناطق ایران را دیده بودند. توصیف آریستوبولوس از مقبره کورش بزرگ در روایت استرابن با بنای معروف کنونی منسوب به آرامگاه کورش در پاسارگاد مطابقت دارد. آریان نیز شرح نسبتاً مفصلی از مقبره کورش ارائه می دهد که همچون استرابن منبع او در این باره آریستوبولوس است.
گذشته از این مورخان، ملموسترین مدرکی که نشان میدهد کورش بزرگ در پاسارگاد آرام گرفته است، کتیبههای نزدیک بنای منسوب به آرامگاه اوست که به نامهای CMa، CMb و CMc شناخته میشوند. این کتیبه ها همگی دارای نسخه های فارسی باستان، ایلامی و اکدی هستند و در همه آنها نام کورش آمده است. اگرچه اکثر محققان بر این باورند که این کتیبهها پس از مرگ کورش و در زمان داریوش بزرگ حک شدهاند، اما حضور آنها در پاسارگاد ارتباط این مکان و آرامگاه را با کورش تقویت میکند.

همچنین کتیبه بیستون که بر روی صخرهای در کوه بیستون در استان کرمانشاه حک شده است، میتواند تفاوتهای موجود در گزارشهای ثبت شده درباره مرگ کورش بزرگ را روشن کند. از آنجایی که کتیبه نشان دهنده به فرمانروایی رسیدن داریوش و سرآغاز پادشاهی او است، به ما کمک می کند تا وضعیت سیاسی مناطق شرقی شاهنشاهی هخامنشی را در زمان مرگ کمبوجیه، پسر و جانشین کورش بزرگ بهتر درک کنیم.

بر اساس منابع تاریخی، ما به طور منطقی اطمینان داریم که کورش بزرگ حداقل دو بار به شرق ایران لشکر کشیده است: یک بار پس از فتح لیدی و آسیای کوچک و بار دیگر پس از فتح بابل. اولین لشکرکشی به پیروزی ایرانیان انجامید. اما این نتیجه دومین لشکرکشی به شرق است که می تواند به ما در درک چگونگی مرگ کورش بزرگ کمک کند. بر اساس کتیبه بیستون، سکاها و باختریان ساکن شرق و شمال شرق ایران، قبل از به قدرت رسیدن داریوش بزرگ مقهور هخامنشیان بودند و به همین خاطر بعد از رسیدن او به پادشاهی، نصیب او شدند.
از آنجایی که حتی یک مدرک وجود ندارد که نشان دهد کمبوجیه به شرق لشکرکشی کرده است، منطقی است که فرض کنیم فاتح واقعی کورش بزرگ بوده است. بنابراین می توان انتظار داشت که کورش بزرگ در دومین لشکرکشی شرقی خود نیز موفق بوده باشد.
بازخوانی روایات یونانی
اکنون بیایید منابع آغازین یونانی خود را بر اساس شواهد ایرانی دوباره بررسی کنیم. من با گرنفون شروع می کنم که روایتش عجیب ترین است. گزنفون روایت خود را با خواب دیدن کورش آغاز می کند که بر اساس آن او به دیدار خدایان رفته بود. کورش پس از بیدار شدن به کوه مقدس ایرانیان می رود تا برای آخرین بار با خدایان ارتباط برقرار کند. او سپس به کاخ باز می گردد و پس از دو روز استراحت، بزرگان کشور را برای بیان آخرین سخنان خود به دربار می خواند.
روایت گزنفون بیشتر به سخنان و پندهای حکیمانه پایانی کورش، به ویژه خطاب به دو پسرش (کمبوجیه و بردیا) مربوط می شود. در داستان او از جنگ با اقوام شرق ایران خبری نیست و شاه پارسی با کمال قدرت و با نهایت سربلندی و در آرامش در بالین خود در پاسارگاد می میرد. گزارش گزنفون اگرچه حاوی عناصر عاشقانه و حماسی بسیاری است، اما در اصل خود با شواهد ایرانی مغایرتی ندارد.
روایت هرودوت مشهورترین روایت است که نشان می دهد چگونه کورش به قلمرو ماساگتها (یک قبیله از سکاهای ساکن در اطراف دریای کاسپی) حمله می کند و چطور تومریس، ملکه آنها، پادشاه شکست ناپذیر ایرانی را شکست می دهد. در پایان کورش کشته می شود و تومریس با بریدن سر و فرو کردن آن در قدحی پر از خون به کورش بی احترامی می کند.
روایت هرودوت اگرچه از نظر حماسی جذاب است، اما سؤالات جدی ایجاد می کند و برخلاف شواهد ایرانی است. این از اشتباهات جغرافیایی قابل توجهی رنج می برد، توضیح نمی دهد که چرا کورش به سرزمین ماساگت ها حمله کرد، یا چرا تومریس از کورش دعوت می کند تا از رود جیحون بدون درگیری عبور کند و وارد قلمرو ماساگتها شود، یا چرا ماساگت ها بر خلاف توافق قبلی خود به اردوگاه پارسیان حمله کردند، و همچنین اینکه ماساگت ها چگونه میجنگیدند که توانستند کورش را شکست دهند.
حتی اگر تمام این ایرادات را نادیده بگیریم، نمیتوانیم توجیه کنیم که چگونه جسد کورش سر از پاسارگاد در جنوب غرب ایران درآورده است، یا اینکه چگونه- اگر کورش واقعاً از ماساگت ها شکست خورد، کمبوجیه هرگز انتقامش را نگرفت – در حالی که داریوش بزرگ بعد از کمبوجیه، سکاها را تابع حکومت خود برمی شمارد.
روایت کتزیاس مشابهات کلی با روایت هرودت دارد، زیرا کورش در نهایت به دلیل زخمی که در جنگ علیه دربیک ها (قبیله ای در شرق ایران) بر می دارد فوت می کند اما موفق می شود در جنگ پیروز شود. این روایت از این نظر با کتیبه بیستون مطابقت دارد. علاوه بر این، کتزیاس نقل می کند که چگونه کورش پسرش کمبوجیه را در آستانه مرگ به عنوان جانشین خود انتخاب کرد و چگونه پس از مرگ او، کمبوجیه جسد او را به پارس برد. بنابراین گزارش کتزیاس کاملاً با شواهد ایرانی مطابقت دارد.
در تمام گزارش های اصلی ما در مورد مرگ کورش، تخیل و حماسه نقش مهمی دارند. با این حال، تنها روایت کتزیاس کاملاً مطابق با شواهد ایرانی است. اگرچه گزارش گزنفون هم با شواهد ایرانی مطابقت دارد، اما احتمالاً باید آن را رد کرد، زیرا بیشتر منابع تاریخی مرگ کورش را به لشکرکشی او علیه قبایل ایرانی چادرنشین در دورترین نقاط پادشاهی اش نسبت دادهاند. بنابراین می توان به طور خلاصه چنین نتیجه گرفت که کورش بزرگ علی رغم پیروزی بر اقوام کوچ نشین ایرانی در شرق ایران، در اثر زخمی که در این جنگ برمی دارد فوت می کند، جسد او به دست پسرش به پارس برگشت داده می شود و در پاسارگاد به آرامش ابدی می رسد.
مآخذ:
Arabzadeh Sarbanani, M. and A. Rasouli. 2021. Investigation of the death of the founder of the Achaemenid Dynasty. Tārīkh-I Īrān (IRHJ; Journal of Iran History) 13(2): 67-84.
Dandamayev, M. 1993. “Cyrus II The Great”, Encyclopedia Iranica, Vol. VI, Fasc. 5, 516–521. Available: https://www.iranicaonline.org/articles/cyrus-iiI
Kent, R.G. 1953. Old Persian: Grammar, Texts, Lexicon. New Haven: American Oriental Society. Available: https://hdl.handle.net/2027/uc1.32106016799493