
حقابۀ ایران از رود هیرمند چقدر است؟
حقابه ایران از رود هیرمند سالهاست که مورد جدال دولتهای ایران و افغانستان قرار دارد و با گرمایش زمین و بروز خشکسالیهای پی در پی در سالهای اخیر، به ویژه توجه بسیاری از مردم به این موضوع جلب شده است. از آنجا که آب این رود برای جنوب شرق ایران و استان سیستان و بلوچستان حیاتی است، سرنوشت این استان و مردم آن تا حد زیادی به حقابه ایران از این رود گره خورده است. اما از نظر تاریخی حق ایران از آب این رودخانه چقدر است؟
هیرمند و مرز ایران-افغانستان
برای مطالعه حقابه ایران از رود هیرمند ناچار باید تاریخ تعیین و تثبیت مرزهای ایران و افغانستان را مطالعه کنیم. باید به زمان قاجار برگردیم که یکی از مهمترین بخشهای ایران از آن به طور رسمی جدا شد و به عنوان کشور جدیدی به نام افغانستان با حمایت انگلستان به وجود آمد. در سال 1857 میلادی بر اساس عهدنامه پاریس هرات و قسمتهای زیادی از خراسان بزرگ از ایران جدا شدند تا طرح انگلیسی ایجاد کشور افغانستان تکمیل شود.
درست از همین زمان تعیین مرزهای ایران و افغانستان به یک اختلاف مهم میان مقامات دو کشور تبدیل شد. دولت ایران در تعیین مرزهای جدید با افغانستان اختلاف داشت و چون انگلستان از افغانستان حمایت میکرد ایران مجبور بود در تمامی حکمیتهای مربوط به تعیین مرزها حرف انگلیسیها را قبول کند.
ژنرال فردریک گلداسمیت انگلیسی برای نخستین بار در سال 1251 خورشیدی و زمان فرمانروایی ناصرالدین شاه به تعیین بخشی از مرزهای ایران و افغانستان پرداخت و همچنین حقابه ایران را از رود هیرمند به طور مساوی و پنجاه-پنجاه بین دو کشور تعیین کرد. بااین حال افغانستانی ها به این قرارداد پایبند نماندند و با احداث کانال و بند در مسیر رودخانه باعث شدند تا حقابه ایران کاهش یابد.
در سال 1284 خورشیدی و زمان حکومت مظفرالدین شاه قاجار، یک انگلیسی دیگر به نام هنری مک ماهون بار دیگر به تعیین حدود مرزهای ایران و افغانستان پرداخت. در آن زمان افغانستان تحت حمایت بریتانیا بود و این ژنرال انگلیسی در داوری خود به سود افغان ها کار کرد و سهم آن ها را از هیرمند دو سوم و سهم ایرانیان را یک سوم تعیین نمود. به این ترتیب اختلافات بین ایران و افغانستان ادامه یافت.

تثبیت مرزهای ایران و افغانستان در زمان قاجاریان ناتمام ماند. در زمان پادشاهی رضاشاه دولت ایران عزم جدی داشت که مرزهای کشور را با همسایگانش به طور دقیق مشخص کند. نباید فراموش کرد که ما تا زمان رضاشاه مرز دقیقی با هماسیگانمان از جمله افغانستان نداشتیم و این مسئله باعث درگیریهای زیادی در مناطق مرزی میشد (توجه داشته باشید که جنجالهای مربوط به جدایی آرارات از ایران در زمان رضاشاه هم در همین راستا قرار دارد). همزمان با تعیین مرزها دولت رضاشاه پیگیر حقابه ایران از هیرمند هم بود.
رضاشاه که با انگلیسیها دشمن بود با هرگونه دخالت انگلستان مخالفت کرد و در نهایت دو کشور در سال 1312 خورشیدی توافق کردند که ترکیه به عنوان کشور ثالث و بی طرف به اختلافات مرزی پایان دهد. ترکیه هم ژنرال فخرالدین آلتای را مأمور این کار کرد. هنگامی که آلتای عازم ایران میشد حدود 400 کیلومتر از مرز ایران و افغانستان هنوز به طور دقیق تثبیت نشده بود و بیشتر اختلافات دو کشور هم مربوط به همین مناطق میشد.

آلتای در سال 1314 خورشیدی مرز دو کشور را تعیین حدود نمود. چهار سال بعد، یعنی در سال 1318 خورشیدی، ایران و افغانستان قراردادی بستند که به موجب آن آبی که از هیرمند به مرز دو کشور می رسید به طور مساوی بین دو طرف تقسیم می شد (توجه کنید آبی که به مرز می رسید نه آب سرچشمه رود).
اینکه به فرمان رضا شاه منطقهای به نام دشت ناامید را به مساحت ۳۰۰۰ کیلومتر مربع به افغانستان واگذار کردند دروغ است. خوانندگان جهت اطمینان یافتن میتوانند به متن حکمیت دولت ترکیه راجع به تهدید حدود ایران و افغانستان رجوع کنند تا متوجه شوند اصلاً چنین چیزی نبوده است همچنین اینکه سرچشمه رود هیرمند در زمان رضا شاه از ایران جدا شد دروغ است منطقه مزبور سالها پیشتر در زمان قاجارها جدا شده بود
کارشکنیهای افغانها
افغانها از سال 1324 خورشیدی دوباره با احداث بندها و کانال هایی بر مسیر رود هیرمند، از حجم آبی که به مرز می رسید کاستند، اقدامی که باعث اعتراض مجدد دولت ایران شد. اعتراضهای ایران در زمان پادشاهی محمدرضاشاه سرانجام منجر به میانجیگری دولت آمریکا شد. به این ترتیب در سال 1329 خورشیدی قرار شد یک هیئت بی طرف با اعضایی از آمریکا، کانادا و شیلی به ایران و افغانستان سفر کنند و در این باره تصمیم بگیرند.
هیئت مزبور پس از بررسی اوضاع و شرایط رأیی داد که بیشتر به سود طرف افغان بود تا ایرانی. براساس نظر این هیئت حقابه ایران از رود هیرمند ثانیه ای 22 متر مکعب تعیین شد که بسیار کمتر از نیاز ایران بود. به گفته مقامات ایرانی آن زمان از جمله عباس سالور که خود شخصاً در جریان مذاکرات با هیئت بی طرف قرار داشت، وقتی افغان ها متوجه شدند که این هیئت قرار است به افغانستان بیاید و از هیرمند دیدن کند، بندها و کانال هایی که بر مسیر رود هیرمند زده بودند را باز کردند و این اقدام باعث شد حجم عطیمی از آب ناگهان روانه مرز ایران شود.
در ایران نیز که کسی انتظار این حجم از آب را نداشت، همگی غافلگیر شدند و بخش زیادی از این آب در بیابان های سیستان تلف شد. هیئت بی طرف نیز با مشاهده این وضعیت نتیجه گرفت ایران نمی تواند از بخش زیادی از آبی که از رود هیرمند به خاکش وارد می شود به درستی محافظت کند و به همین خاطر حکمی صادر کرد که بیشتر به سود افغانستان بود. بااین حال دولت ایران یک بار دیگر اعتراض کرد و در نتیجه تلاش های بعدی سرانجام افغان ها با ثانیه ای 26 متر مکعب آب موافقت کردند که فقط 4 متر مکعب بیشتر از رأی هیئت غربی بود.
اما دولت افغانستان حتی به این قرار جدید هم پایبند نماند و به دلیل کودتاها و جنگهای داخلی در این کشور عملاً قرارداد جدید هم ناکام ماند تا همچنان ایران از حقابه مورد نظر خود محروم بماند. از بعد از داوری هیئت غربی تا حدود بیست و یک سال بعد، دولت ایران همیشه نسبت به حقابۀ خود معترض بود اما بنا به ناآرامی های افغانستان نتیجۀ مساعدی به دست نمیآمد. سرانجام در سال 1351 خورشیدی معاهده ای به امضای نخست وزیران دو کشور رسید که مبنای حقابه ایران همچنان تا به امروز همین قرارداد است.
در قرارداد جدید حقابه ایران همچنان 26 متر مکعب تعیین شد. برخی مقامات پهلوی از جمله اسدالله علم به شدت با آن مخالفت کردند. بااین حال چون هیئت بین الملل بی طرف در حدود دو دهه قبل تر رأی خودش را به سود افغانستان صادر کرده بود، و همچنین چون رود هیرمند از سرچشمه اش تا مرز ایران حدود هزار کیلومتر داخل خاک افغانستان قرار داشت، این عوامل در نهایت دست به دست هم دادند تا دولت ایران به قراردادی راضی شود که واقعاً مورد دلخواهش نبود.
یک نکتۀ دیگر اینکه در سال 1351 خورشیدی و زمان بستن قرارداد جدید گروه های چپی در افغانستان در حال ظهور بودند و آن ها که مایل به شوروی دشمن سرسخت شاه بودند، ممکن بود روابط بین دو کشور را به جنگ کامل بکشانند. در نتیجه شاه نمی خواست با افزایش تنش بین ایران و افغانستان کاری کند تا این کشور بیشتر از ایران فاصله بگیرد و به دامان روس ها بیافتد.
اما افغانستان مثل همیشه حتی به این قرارداد هم پایبند نماند. هم به دلیل جنگهای داخلی در این کشور و هم به دلیل دشمنی دولتمردان پشتون آن با ایران که تلاش می کردند حقابه ایران را تا حد ممکن ندهند. به این ترتیب قرارداد 1351 خورشیدی هم در عمل ناکام ماند. به عبارت دیگر افغانستان حتی همان حقابه اندک 26 متر مکعب را هم به ایران نداده است. براساس قرارداد مزبور افغانستان متعهد است سالیانه ۸۵۰ میلیون متر مکعب آب به ایران بدهد.
بعدها در زمان جمهوری اسلامی ایران دولت افغانستان به شیوههای مختلف از تعهدات خود شانه خالی کرد. گستاخی مقامات افغانستان به جایی رسید که در فروردین ماه سال ۱۴۰۰ خورشیدی اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان در هنگام احداث سد کمال خان بر روی رود هیرمند اعلام کرد که افغانستان دیگر آب رایگان به ایران نمیدهد و در عوض ایرانیها اگر آب میخواهند باید به افغانستان نفت بدهند.
در مقابل مقامات جمهوری اسلامی تنها به دادن هشدار و غیرقابل قبول دانستن ادعاهای غنی بسنده کردند و خواستار اجرای تعهدات همان عهدنامه زمان شاه شدند. اکنون که طالبان در افغانستان به قدرت رسیده است و به نظر میرسد جمهوری اسلامی هم روابط خوبی با آنها دارد باید ببینیم که آیا مقامات ایرانی میتوانند طالبان را مجاب کنند که به تعهدات قراردادی که هر دو کشور در سال ۱۳۵۱ خورشیدی به رسمیت شناختند عمل کنند یا خیر.

منابع و مآخذ
M. Jamil Hanifi, “HELMAND RIVER i. GEOGRAPHY”, Encyclopaedia Iranica, Vol. XII, Fasc. 2, pp. 170-171, available online: https://www.iranicaonline.org/articles/helmand-river-i/
ماجرای واگذاری سرچمشه هیرمند در خاطرات اسدالله علم در کتاب خود ایشون ذکر شده، اینم یه ترفند جدیده که هر اتفاقی برای ایران افتاده رو بگید برای زمان قاجار بوده و پهلوی کاملا معصوم هست. البته از تصویر لوگو سایت مشخصه که چندان ناگفتههای تاریخ رو بدون تحریف ابراز نمیکنید.
اسدالله علم از مخالفان سرسخت هویدا نخست وزیر وقت ایران بود، براساس خاطرات یک نفر اگر می خواهید تاریخ را قضاوت کنید دیگر میل خودتان است.
شما مایلید بر اساس گفته های این سایت قضاوت کنیم؟ اول تا آخر متن حالت جانبدارانه داره(نمیگم لزوما دروغ گفته) علم هم حالا چون مخالف هویدا بود شد دروغگو؟ مشکل این پیام شما اینه که دقیقا داره کاری رو میکنه که خودش نهی کرده، البته برای بررسی واقعی تر باید ببینیم در زمان های مختلف اون ناحیه تحت تملک کی بوده نه اینکه صرفا به متن قراردادها نگاه کنیم، ولی اینجا یه مسئله ای مطرحه، مگه غیر از اینه که موضوع تمامیت ارضی برای بررسی عملکرد یه حکومته؟ موضوع قدرت نظامی هم یه شاخه هست درسته ؟ حالا درحالی که کل اون سرزمین از قبل مال ایران بوده، چطور کشوری که ادعا میکنه قدرت نظامی فوق العاده ای داشته در حدی که غرب ازش میترسیده آنقدر دست پایینی تو این مذاکره و قراداد داشته که از ادعای این مناطق دست برداشته(مناطقی که به هرحال زمانی مال ایران بوده) به ازای حقآبه ای که اون هم یه بار نصف نصف تعیین شده، دوباره برای همون نصف نصف شدن (از یک سوم) تلاش کرده، واقعا جای سوال داره
نه می توانید بروید تحقیق کنید
پادشاهان ایرانساز پهلوی،هرچه کردند به نفع ایرانوایرانی بود.اگر رضاشاه کبیر در تاریخ ایران ظهور نمیکرد،امروز به کردستان،بلوچستان،آذربایجان و خراسان باید میگفتیم خارج.چپهای نامحترم،دیگر حنایتان رنگ ندارد.
سپاس از روشنگری مطالب این کانال