
آیا امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در جنگ با ایرانِ ساسانی حضور داشتند؟
موضوع حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگ با طبرستان در زمان خلافت عثمان سومین خلیفه راشدین یکی از موضوعات بسیار داغ و جنجالی است که در سالهای اخیر با گسترش رسانههای مستقل و فضای مجازی به ویژه در جامعه برجسته شده است.
از یک طرف اسلامگرایان و دوستانی که تفسیر کاملاً شیعهمآبانه از منابع تاریخی دارند به طور کامل روایات مربوط به حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را در جنگ طبرستان رد میکنند و از طرف دیگر برخی اسلامستیزان افراطی از این روایات به عنوان شاهدی مبنی بر دشمنی خاندان امام علی(ع) با ایرانیان بهره میبرند.
تعصبات را باید کنار گذاشت
شیوه برخورد هر دو گروه با منابع تاریخی نادرست است. نخست اینکه شرایط و وضعیت جامعه را در آن زمان در نظر نمیگیرند و دوم اینکه پیش از اینکه به سراغ تاریخ بروند، بر اساس ذهنیت خود تصمیم گرفتهاند که این منابع را بنا به عقاید خودشان تفسیر کنند. اما واقعیت امر چیست؟
نظر امام علی(ع) در مورد جنگ با ساسانیان؟
یکی از مسائلی که برخی از افراد برای رد حضور امام حسن و امام حسین در جنگ با طبرستان مطرح میکنند این است که اصولاً امام علی (ع) در زمان حکومت سه خلیفه نخست یعنی ابوبکر عمر و عثمان هیچ نقشی در جنگ با ایران نداشته و تا آنجا که ممکن بود از امور سیاسی و به ویژه اموری که مربوط به جنگ با ایران میشد پرهیز میکرد.
اما این مطلب درست نیست و بر اساس منابع تاریخی متعدد ما این را میدانیم که برخی از نزدیکترین یاران امام علی در جنگ با ایران حضور داشتند که معروفترینشان همان سلمان فارسی است. همچنین باز بر اساس منابع تاریخی متعدد این را میدانیم که امام علی(ع) در بسیاری از مواقع به خلفای راشدین مشورت میداده و آنها را راهنمایی میکرده است و حتی برخی از این راهنماییها مربوط به جنگ با ایران میشده است.
ما هیچ سند، شاهد یا مدرکی در اختیار نداریم که در آن گفته شده باشد که امام علی به صراحت مخالف جنگ با ایران ساسانی بوده است. اما این واقعیات به معنای دشمنی خونی امام علی و خاندان او با ایرانیان نیست!
امام علی(ع) دشمن خونی ایرانیان نبوده است!
متاسفانه خیلیها منابع تاریخی را بر اساس ذهنیت مدرن و امروزی که دارند بررسی میکنند. مثلاً با توجه به شواهد و منابع موجود میگویند که چون امام علی مخالف جنگ با ایران نبوده است، پس حتماً با ایرانیها دشمنی خونین داشته است، در صورتی که جنگی که در آن زمان در حال رخ دادن بود، از منظر مسلمانان نه جنگ ایرانی و عرب، بلکه جنگ مسلمان و نامسلمان بود و امام علی(ع) هم که در جنگهای زیادی علیه عرب های نامسلمان شرکت کرده بود، طبیعی است که از مسلمانان طرفداری کرده باشد.
بر اساس منابع تاریخی از جمله تاریخ طبری که مهمترین کتاب تاریخ اسلام است میدانیم که بسیاری از عربهای مسیحی طرفدار ساسانیان بودند و علیه عربهای مسلمان میجنگیدند. بنابراین جنگ مزبور از نگاه عربهای مسلمان، جنگ ایرانی و عرب یا ایران و عربستان نبود!
بله، از نظر ساسانیان که در حال دفاع از کشور خود بودند مسئله دفاع از کیان ملی بود، اما برای عرب های مسلمان مسئلهی اصلی گسترش اسلام و تقابل مسلمانان و غیر مسلمانان بود و این دیدگاهی بوده که قطعاً بزرگان اسلام در آن زمان از جمله خود امام علی نسبت به این ماجرا داشتند.
بنابراین کاملاً طبیعی است که امام علی طرفدار پیروزی سپاهیان اسلام بر ایرانیهایی زرتشتی نامسلمان بوده باشد. به طور خلاصه، ما تنها زمانی میتوانیم از دشمنی خونی امام علی با ایرانیان سخن بگوییم که رفتار او با ایرانیانِ مسلمان همانگونه بوده باشد که با ایرانیان نامسلمان.
منابع مربوط به حضور امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در جنگ طبرستان
و اما در مورد حضور امام حسن و امام حسین در جنگ با طبرستان در زمان خلافت عثمان مورخان معروف و معتبر متعددی به آن اشاره کردهاند، از جمله طبری، بلاذری در کتاب فتوح البلدان، ابن جوزی، مقدسی، ابن اثیر، ابن کثیر و ابن خلدون. اما منابع اصلی ما در این زمینه تاریخ طبری و فتوح البلدان بلاذری هستند که منبع سایر منابع تاریخی در این زمینه به شمار میروند.
در فتوح البلدان بلاذری که کهنترین منبع در این زمینه است، به منبع روایتی که در آن به حضور امام حسن و امام حسین در طبرستان آمده است اشاره نشده است. اما پیش از آغاز روایت بلاذری از عبارت 《قالو》به معنای گفتهاند، استفاده میکند که این یعنی احتمالاً مطلب خود را از چندین منبع گرفته است.اما طبری در کتاب تاریخ خود اشاره میکند و منبع اصلی این روایت را به شخصی به نام حنش بن مالک میرساند.
حنش ابن مالک کیست؟
حنش بن مالک فردی به نسبت ناشناخته است جز اینکه طبری از او به عنوان منبع خود در مورد برخی از وقایع مربوط به حمله اعراب مسلمان به ایران استفاده کرده است. ناشناخته بودن حنش بن مالک و اینکه اطلاعات زیادی در مورد او در منابع تاریخی وجود ندارد دلیل اصلی است که بسیاری برای رد حضور امام حسن و امام حسین در جنگ با طبرستان بیان میکنند که البته این استدلال تا حد زیادی درست است.
اما مسئله اینجاست که ناشناخته بودن این فرد یا عدم وجود اطلاعات کافی در مورد او لزوماً به این معنا نیست که حنش بن مالک کاملاً فرد بی اعتبار و دروغگویی بوده است و اینکه طبری که مورخ بزرگی است میآید و به او استناد میکند، خود نشان میدهد که باید این شخص را جدی گرفت. بنابراین با توجه به آنچه که گفته شد حضور امام حسن و امام حسین در منابع تاریخی مختلفی آمده است و نمیتوان با قاطعیت گفت که این ماجرا دروغ یا جعلی بوده است.
اهل سنت با امام حسن(ع) و امام حسین(ع) دشمنی نداشته و ندارند!
مسئله دیگر که برخی از طرفداران رد حضور حسنین در جنگ با طبرستان مطرح میکنند این است که در منابع و کتب شیعه هیچ اشارهای به این موضوع نشده است که البته درست هم است و در هیچ کدام از منابع و کتب شیعه به حضور امام حسن و امام حسین در جنگ با طبرستان اشاره نشده است.
اما باید توجه داشت که اصولاً تاریخ نگاری شیعه نسبت به تاریخ نگاری اهل سنت متاخرتر است و اهل سنت هم اگر این روایت را ذکر کردهاند هدفشان دشمنی با امام حسن یا امام حسین نبوده است و چون آنها هم برای امام حسن و امام حسین احترام زیادی قائل بودند و نمیتوان غرض مذهبی پشت روایت حضور امام حسن و امام حسین پیدا کرد.
در واقع این استدلال که اهل سنت برای اینکه اهل بیت را نزد ایرانیها دشمن کنند به دروغ به حضور امام حسن و امام حسین در جنگ با طبرستان اشاره کردهاند استدلال ضعیفی است چرا که شرایط و زمانه نوشته شدن این منابع تاریخی را در نظر نمیگیرد و از این نکته غافل است که اصولاً در جنگ بین مسلمانان و نامسلمانان، یک مسلمان موظف است همیشه طرفدار مسلمانان باشد حتی اگر آن فرد غیر مسلمان هموطنش باشد.
آخر شرکت کردند یا نکردند؟
شما چه فکر می کنید؟
شمس الدین ذهبی می نویسد:
وبعد الرَّسُول لم یشْهد حَرْب فَارس وَلَا الرّوم وَلَا شَیْئا من تِلْکَ الْمَلَاحِم المهولة
حضرت علی (ع) بعد از رسول خدا(ص) نه در جنگ با ایران و نه جنگ با روم و نه در هیچ کدام از جنگهای هول برانگیز دیگر شرکت نکرد!
المنتقى من منهاج الاعتدال فی نقض کلام أهل الرفض والاعتزال.ص540.ط الرئاسة العامة لادارات البحوث العلمیة و الافتاء و الدعوة و الارشاد.
ابن تیمیه در کتاب “مجموعة الفتاوی” می نویسد:
وجَمِیعِ الْحُرُوبِ الَّتِی حَضَرَهَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثَلَاثَةُ حُرُوبٍ الْجَمَلُ وصفین وَحَرْبُ أَهْلِ النهروان
تمام جنگ هایی که حضرت علی(ع) بعد از وفات رسول خدا(ص) در آن حضور داشت سه جنگ بود، جنگ جمل و صفین و جنگ با اهل نهروان!
مجموعة الفتاوی.ج4 ص301.ط دار الوفاء.
وصیت امام علی علیه السلام به کمیل : يَا كُمَيْلُ لَا غَزْوَ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ وَ لَا نَفَلَ إِلَّا مِنْ إِمَامٍ فَاضِل .
يَا كُمَيْلُ لَوْ لَمْ يَظْهَرْ نَبِيٌّ وَ كَانَ فِي الْأَرْضِ مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ لَكَانَ فِي دُعَائِهِ إِلَى اللَّهِ مُخْطِئاً أَوْ مُصِيباً بَلْ وَ اللَّهِ مُخْطِئاً حَتَّى يَنْصِبَهُ اللَّهُ لِذَلِكَ وَ يُؤَهِّلَهُ لَه يَا كُمَيْلُ الدِّينُ لِلَّهِ فَلَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ أَحَدٍ الْقِيَامَ بِهِ إِلَّا رَسُولًا أَوْ نَبِيّاً أَوْ وَصِيّ .
ای كميل هیچ جهاد و غزوه ای جز به همراه امام عادل نباشد و نیز هیچ غنيمتی جز از سوی امام فاضل .
ای کمیل چنانچه هيچ پيامبرى ظاهر نمیشد و در روى زمين فرد مؤمن پرهيزگارى وجود داشت آيا فرا خواندن مردم توسط او بسوى خدا خطا می بود يا صحیح؟ بلكه بخدا قسم كه کارش خطا بود مگر آنكه خداوند او را بدان كار منصوب می کرد و او را برای آنکار اهلیت و شایستگی می بخشید.
اى كميل دين از آنِ خدا است و او قيام بدان را از هيچ كس نمی پذيرد مگر اينكه رسول باشد يا نبى يا وصى !
بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۴۱ .
بشارة المصطفی ص۵۷ .
تحف العقول ص۱۹۵ .
امام علی علیه السلام :
لا يَخْرُجُ الْمُسْلِمُ فِي الْجِهَادِ مَعَ مَنْ لَا يُؤْمَنُ عَلَى الْحُكْمِ وَ لَا يُنْفِذُ فِي الْفَيْءِ مَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ إِنْ مَاتَ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ كَانَ مُعِيناً لِعَدُوِّنَا فِي حَبْسِ حَقِّنَا وَ الْإِشَاطَةِ بِدِمَائِنَا وَ مِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ.
مسلمان برای جهاد با کسی که حكمش ایمن (از خطا) نیست، و امر خداوند عزّ و جل در فيء و غنيمت را اجرا نمى کند، خارج نمی شود.
پس اگر چنین کند، و کشته شود، وى ياور و یاری گر دشمن ما در حبس حق و تباه نمودن خون ما به حساب می آید؛ و مردنش، مرگ جاهليّت تلقّى مى گردد.
علل الشرايع، ص464.
الخصال، ج2، ص: 625.
این احادیث با گزارش مسعودی که در آن امام پیشنهاد شرکت در جنگ با ساسانیان را رد می کند کاملا تناسب دارد. (مسعودى، مروج المذهب و معادن الجوهر، تحقيق سعيد محمد اللّحام، ج2، ص310.)
مسعودی آورده است عمر درباره جنگ با ساسانیان عثمان مشاوره کرد عثمان گفت مردی را به این جنگ بفرست که صاحب تجربه و علم و آگاهی به امور جنگ باشد عمر گفت کیست؟ گفت علی(ع)، عمر به عثمان گفت: پس او را ملاقات کن و موضوع را با ایشان مطرح کن ببین آیا میپذیرد یا نه عثمان نزد امیرمؤمنان رفت وموضوع را مطرح کرد اما حضرت آن را نپذیرفت…
مروج الذهب، ج2، ص318 .
بنا بر پژوهش برخی محققان، از امام هلی در زمان ابوبکر ۱۴ مورد مشورت که تنها 1 مورد آن نظامی بوده و در زمان عمر ۸۵ مورد با تنها 2 مورد نظامی؛ و در زمان عثمان ۸ مورد مشورت که هیچ موردی از آن نظامی نبوده است در تاریخ نقل شده است ؛ و مجموع مشورت های نظامی حضرت کمتر از 3% مشاوره هایی بوده که ارائه فرمودند. (ر.ک علي والخلفاء، نجم الدين عسكري، ص ۹۹ – ۳۵۸)
حضرت علی که در تقریبا تمام جنگ های عصر پیامبر اسلام حضور فعال داشت و شمشمیرش همیشه در حال جهاد بود در هیچ کدام از صدها جنگ بزرگ و کوچک جنگ های زمان عمر و ابوبکر و عثمان حضور نداشت و این خود گویای مخالفت عملی ایشان است حتی اگر مخالفت کلامی از ایشان در تاریخ نقل نشده باشد !
و این نشان دهنده این است که در نظر امام علی جنگ های عصر پیامبر و عصر خلفا از یک جنس نبوده است و براساس آیات قرآن و احکام اسلام حضور در جهاداسلامی واجب است در حالی که در مهم ترین جنگ های تاریخ عصر خلفا نبرد یرموک که فرزندان سه خلیفه عمر و ابوبکر و عثمان را به جنگ فرستادن و تمام صحابه به دستور مستقیم خلیفه تمام صحابه از پیر و جوان و حتی ابوسفیان و همسرش هند هم در این جنگ حاضر بودن !
چرا خبری از حضور حضرت علی و فرزندان شان حضرت حسن و حسین نیست !؟
در فتوح البلدان – البلاذري – ج ٢- ص ٤١١ و ترجمه آن صفحه ٤٦٨ آمده است:
# قالوا : …….فغزا سعيد طبرستان ، ومعه في غزاته فيما #يقال الحسن والحسين …..
نقل فتوح البلدان بدون سند است و اعتباری ندارد و قالوا هم که برای نقل کلیات لشکر کشی به طبرستان است و بحاطر شهرت ماجرا ارتباطی با یقال در باره جزئیات ماجرا و حضور حسن و حسین که نقل قولی نشان دهنده غیر مشهور بودنش هست ندارد
اگر موشکافانه روایت را به نقد بکشید می بینید در ابتدای روایت نویسنده می گوید:گفته اند سپس آنگاه که به حضور حسنین در طبرستان رسیده زیرکانه و در یک چرخش می نویسد: می گویند!!
به عبارتی ابتدا فعل قالوا که فعل ماضی-گذشته- است آورده می شود و سپس فعل مضارع – حال و آینده – آورده شده است یعنی کسانی که نویسنده اصل روایت را از آنها گرفته کسانی بوده اند که در گذشته می زیسته اند حضور امام حسن و حسین را نقل نکرده اند .
اما درباره حضور حسنین بکار بردن فعل مضارع حاکی از آنست که کسانی هم عصر نویسنده – بلاذری که هم عصر عباسیان است- به او گفته اند که احتمالا حسنین حضور داشته اند و این کار بکلی و به یکباره روایت را از هستی ساقط می کند!
و در همان تاریخ طبری هم در ادامه دو روایت گفته شده یکی بدون اشاره به حضور حسنین در طبرستان و دیگی با لفظی مانند بلاذری که حاکی از اضافه ای از جرئیات غیر مشهور هست دارد!
طبری یکجا در کتابش روایت را نقل میکند با ذکر نام حسن و حسین :
نام کتاب : تاريخ الطبري نویسنده : الطبري، ابن جرير جلد : 3 صفحه : 323
و درجایی دیگر روایت را با همان سلسله رجال نقل میکند بدون ذکر نام حسن و حسین !
نام کتاب : تاريخ الطبري نویسنده : الطبري، ابن جرير جلد : 3 صفحه : 324
این هم نشان دهنده مردد بودن خود طبری است و این که این نقل هم به دو صورت نقل شده و انقدر غیر مشهور است که خود طبری هم یقین ندارد !
نویسنده اشکال سندی سند روایت طبری را فط به حنش بن مالک که مجهول است خلاصه کرده نمی داسته یا نخواسته اشکال مهم تر را مطرح کند !
در سند روایت نام «علی بن مجاهد» به چشم می خورد که به شهادت رجالیون اهل تسنن وی فردی کذاب و دروغ پرداز و اهل جعل کردن بوده است!
عبد الرحمن نا علی بن الحسن الهسنجانی قال سألت ابا جعفر الجمال عن على بن مجاهد فقال کذاب.
ابن أبی حاتم؛ الجرح والتعدیل، ج 6، ص 205
عَلیّ بن مُجَاهِد الکابلی أَبُو مُجَاهِد قَالَ یحیى بن الضریس هُوَ کَذَّاب.
ابن الجوزی، الضعفاء والمتروکون،ج 2، ص 198
الذهبی المغنی فی الضعفاء، ج 2، ص 454،
مهم ترین اشکال سندی این روایت دروغین بودن انسان کذاب و دروغگویی بنام علی بن مجاهد است که سنیان هم او را در رجالشان تضعیف و تصریح به کذاب بودنش کرده اند !
تمام نقل ها هم به این نقل مشترک بلاذری و طبری با راوی که به کذب و دروغ گویی متهم است می رسد اگر طبری نقل و سند معتبرتری داشت آن را نقل می کرد !
جالب است نویسنده تکرار یک دروغ را که باعث شهرت آن شده توسط دروغ گویانی مانند ابن کثیر که حتی دروغ حضور امام حسین در لشکر کشی یزید به قسطنطنیه را نقل کرده موجب اطمینان می پندارد دروغ مشهور حقیقت تاریخی نیست !
یکی از موارد تحریف تاریخ در ستیز های مذهبی غلبه و چیره شدن بر حریف است و تما مورخان سنی مذهب از علمای مذهبی و فقهای سنی مذهب هستند مانند طبری که از رواج یافتن سب و لعن خلفا توسط روافض در وطنش ناراحت بوده !
یکی از تخاصم های مذهبی بین روافض و شیعیان و سنیان روابط بین اهل بیت با خلفا بوده است و بویژه حوادث منجر به قتل عثمان و روابط بین خاندان پیامبر با خلیفه سوم که از نظر شیعیان روابط سرد و نفرت و عدم تایید آنان توسط خاندان پیامبر بوده است و سنیانی که آن ماجرا را فتنه می خوانند و دنبال گرم و دوستانه جلوه دادن روابط بین خلفا و خاندان پیامبر هستند از دو جهت یکی در مواجه با روافض و شیعیان تا مانع سب و لعن خلفا توسط آنها شوند و یکی دیگر توسط نواصب و امویان که معتقد به دشمنی حضرت علی و فرزندانش با عثمان و نقش آنان در قتل عثمان بودند و به این خاطر با خاندان پیامبردشمنی می کردند !
در حکومت عباسیان که مذهب سنی شکل می گیرد هم می خواهند ناصبی گری امویان را نفی کنند و هم می خواهند رافضی گری شیعیان را نفی کنند و بهترین راه حل تحریف تاریخ برای دوستانه جلوه دادن روابط خاندان پیامبر با خلفا بویژه عثمان است بخاطر همین طبری یک جنگ که اهمیتی نداشته و هم در وطن خود او صورت گرفته را در زمان حکومت عثمان برای این تحریف انتخاب می کند تا یک جنگ مهم و مشهور مثل یرموک و قادسیه که کار برای تحریف سخت تر است و در زمان حکومت عثمان هم نیست !
در مورد حضور یاران امام علی هم که بدستور خلفا ملزم به اطاعت از خلیفه و حاکم جامعه بودند و از روی تقیه رفتار می کردند هم ارتباطی با موضع کلی امام علی درباره جنگ های خلفا ندارد برخلاف سایرین که مجبور به اطاعت بودند و نفوذ و عقبه ی امام علی را نداشتن که دستور خلیفه برای فرماندهی سپاه را رد کند بقیه مجبور به اطاعت بودند !
هرچند در منابع شیعه هیچ اشاره ای به حضور سلمان در قادسیه وجود ندارد و صرفا مسئله ی والی شدن او در مدائن نقل شده است !
ممنون از سخن مثمر شما
خواهش می کنم گرامی
شمس الدین ذهبی می نویسد:
وبعد الرَّسُول لم یشْهد حَرْب فَارس وَلَا الرّوم وَلَا شَیْئا من تِلْکَ الْمَلَاحِم المهولة
حضرت علی (ع) بعد از رسول خدا(ص) نه در جنگ با ایران و نه جنگ با روم و نه در هیچ کدام از جنگهای هول برانگیز دیگر شرکت نکرد!
المنتقى من منهاج الاعتدال فی نقض کلام أهل الرفض والاعتزال.ص540.ط الرئاسة العامة لادارات البحوث العلمیة و الافتاء و الدعوة و الارشاد.
ابن تیمیه در کتاب “مجموعة الفتاوی” می نویسد:
وجَمِیعِ الْحُرُوبِ الَّتِی حَضَرَهَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثَلَاثَةُ حُرُوبٍ الْجَمَلُ وصفین وَحَرْبُ أَهْلِ النهروان
تمام جنگ هایی که حضرت علی(ع) بعد از وفات رسول خدا(ص) در آن حضور داشت سه جنگ بود، جنگ جمل و صفین و جنگ با اهل نهروان!
مجموعة الفتاوی.ج4 ص301.ط دار الوفاء.
وصیت امام علی علیه السلام به کمیل : يَا كُمَيْلُ لَا غَزْوَ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ وَ لَا نَفَلَ إِلَّا مِنْ إِمَامٍ فَاضِل .
يَا كُمَيْلُ لَوْ لَمْ يَظْهَرْ نَبِيٌّ وَ كَانَ فِي الْأَرْضِ مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ لَكَانَ فِي دُعَائِهِ إِلَى اللَّهِ مُخْطِئاً أَوْ مُصِيباً بَلْ وَ اللَّهِ مُخْطِئاً حَتَّى يَنْصِبَهُ اللَّهُ لِذَلِكَ وَ يُؤَهِّلَهُ لَه يَا كُمَيْلُ الدِّينُ لِلَّهِ فَلَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ أَحَدٍ الْقِيَامَ بِهِ إِلَّا رَسُولًا أَوْ نَبِيّاً أَوْ وَصِيّ .
ای كميل هیچ جهاد و غزوه ای جز به همراه امام عادل نباشد و نیز هیچ غنيمتی جز از سوی امام فاضل .
ای کمیل چنانچه هيچ پيامبرى ظاهر نمیشد و در روى زمين فرد مؤمن پرهيزگارى وجود داشت آيا فرا خواندن مردم توسط او بسوى خدا خطا می بود يا صحیح؟ بلكه بخدا قسم كه کارش خطا بود مگر آنكه خداوند او را بدان كار منصوب می کرد و او را برای آنکار اهلیت و شایستگی می بخشید.
اى كميل دين از آنِ خدا است و او قيام بدان را از هيچ كس نمی پذيرد مگر اينكه رسول باشد يا نبى يا وصى !
بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۴۱ .
بشارة المصطفی ص۵۷ .
تحف العقول ص۱۹۵ .
امام علی علیه السلام :
لا يَخْرُجُ الْمُسْلِمُ فِي الْجِهَادِ مَعَ مَنْ لَا يُؤْمَنُ عَلَى الْحُكْمِ وَ لَا يُنْفِذُ فِي الْفَيْءِ مَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ إِنْ مَاتَ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ كَانَ مُعِيناً لِعَدُوِّنَا فِي حَبْسِ حَقِّنَا وَ الْإِشَاطَةِ بِدِمَائِنَا وَ مِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ.
مسلمان برای جهاد با کسی که حكمش ایمن (از خطا) نیست، و امر خداوند عزّ و جل در فيء و غنيمت را اجرا نمى کند، خارج نمی شود.
پس اگر چنین کند، و کشته شود، وى ياور و یاری گر دشمن ما در حبس حق و تباه نمودن خون ما به حساب می آید؛ و مردنش، مرگ جاهليّت تلقّى مى گردد.
علل الشرايع، ص464.
الخصال، ج2، ص: 625.
این احادیث با گزارش مسعودی که در آن امام پیشنهاد شرکت در جنگ با ساسانیان را رد می کند کاملا تناسب دارد. (مسعودى، مروج المذهب و معادن الجوهر، تحقيق سعيد محمد اللّحام، ج2، ص310.)
مسعودی آورده است عمر درباره جنگ با ساسانیان عثمان مشاوره کرد عثمان گفت مردی را به این جنگ بفرست که صاحب تجربه و علم و آگاهی به امور جنگ باشد عمر گفت کیست؟ گفت علی(ع)، عمر به عثمان گفت: پس او را ملاقات کن و موضوع را با ایشان مطرح کن ببین آیا میپذیرد یا نه عثمان نزد امیرمؤمنان رفت وموضوع را مطرح کرد اما حضرت آن را نپذیرفت…
مروج الذهب، ج2، ص318 .
بنا بر پژوهش برخی محققان، از امام هلی در زمان ابوبکر ۱۴ مورد مشورت که تنها 1 مورد آن نظامی بوده و در زمان عمر ۸۵ مورد با تنها 2 مورد نظامی؛ و در زمان عثمان ۸ مورد مشورت که هیچ موردی از آن نظامی نبوده است در تاریخ نقل شده است ؛ و مجموع مشورت های نظامی حضرت کمتر از 3% مشاوره هایی بوده که ارائه فرمودند. (ر.ک علي والخلفاء، نجم الدين عسكري، ص ۹۹ – ۳۵۸)
حضرت علی که در تقریبا تمام جنگ های عصر پیامبر اسلام حضور فعال داشت و شمشمیرش همیشه در حال جهاد بود در هیچ کدام از صدها جنگ بزرگ و کوچک جنگ های زمان عمر و ابوبکر و عثمان حضور نداشت و این خود گویای مخالفت عملی ایشان است حتی اگر مخالفت کلامی از ایشان در تاریخ نقل نشده باشد !
و این نشان دهنده این است که در نظر امام علی جنگ های عصر پیامبر و عصر خلفا از یک جنس نبوده است و براساس آیات قرآن و احکام اسلام حضور در جهاداسلامی واجب است در حالی که در مهم ترین جنگ های تاریخ عصر خلفا نبرد یرموک که فرزندان سه خلیفه عمر و ابوبکر و عثمان را به جنگ فرستادن و تمام صحابه به دستور مستقیم خلیفه تمام صحابه از پیر و جوان و حتی ابوسفیان و همسرش هند هم در این جنگ حاضر بودن !
چرا خبری از حضور حضرت علی و فرزندان شان حضرت حسن و حسین نیست !؟
در فتوح البلدان – البلاذري – ج ٢- ص ٤١١ و ترجمه آن صفحه ٤٦٨ آمده است:
# قالوا : …….فغزا سعيد طبرستان ، ومعه في غزاته فيما #يقال الحسن والحسين …..
نقل فتوح البلدان بدون سند است و اعتباری ندارد و قالوا هم که برای نقل کلیات لشکر کشی به طبرستان است و بحاطر شهرت ماجرا ارتباطی با یقال در باره جزئیات ماجرا و حضور حسن و حسین که نقل قولی نشان دهنده غیر مشهور بودنش هست ندارد
اگر موشکافانه روایت را به نقد بکشید می بینید در ابتدای روایت نویسنده می گوید:گفته اند سپس آنگاه که به حضور حسنین در طبرستان رسیده زیرکانه و در یک چرخش می نویسد: می گویند!!
به عبارتی ابتدا فعل قالوا که فعل ماضی-گذشته- است آورده می شود و سپس فعل مضارع – حال و آینده – آورده شده است یعنی کسانی که نویسنده اصل روایت را از آنها گرفته کسانی بوده اند که در گذشته می زیسته اند حضور امام حسن و حسین را نقل نکرده اند .
اما درباره حضور حسنین بکار بردن فعل مضارع حاکی از آنست که کسانی هم عصر نویسنده – بلاذری که هم عصر عباسیان است- به او گفته اند که احتمالا حسنین حضور داشته اند و این کار بکلی و به یکباره روایت را از هستی ساقط می کند!
و در همان تاریخ طبری هم در ادامه دو روایت گفته شده یکی بدون اشاره به حضور حسنین در طبرستان و دیگی با لفظی مانند بلاذری که حاکی از اضافه ای از جرئیات غیر مشهور هست دارد!
طبری یکجا در کتابش روایت را نقل میکند با ذکر نام حسن و حسین :
نام کتاب : تاريخ الطبري نویسنده : الطبري، ابن جرير جلد : 3 صفحه : 323
و درجایی دیگر روایت را با همان سلسله رجال نقل میکند بدون ذکر نام حسن و حسین !
نام کتاب : تاريخ الطبري نویسنده : الطبري، ابن جرير جلد : 3 صفحه : 324
این هم نشان دهنده مردد بودن خود طبری است و این که این نقل هم به دو صورت نقل شده و انقدر غیر مشهور است که خود طبری هم یقین ندارد !
نویسنده اشکال سندی سند روایت طبری را فط به حنش بن مالک که مجهول است خلاصه کرده نمی داسته یا نخواسته اشکال مهم تر را مطرح کند !
در سند روایت نام «علی بن مجاهد» به چشم می خورد که به شهادت رجالیون اهل تسنن وی فردی کذاب و دروغ پرداز و اهل جعل کردن بوده است!
عبد الرحمن نا علی بن الحسن الهسنجانی قال سألت ابا جعفر الجمال عن على بن مجاهد فقال کذاب.
ابن أبی حاتم؛ الجرح والتعدیل، ج 6، ص 205
عَلیّ بن مُجَاهِد الکابلی أَبُو مُجَاهِد قَالَ یحیى بن الضریس هُوَ کَذَّاب.
ابن الجوزی، الضعفاء والمتروکون،ج 2، ص 198
الذهبی المغنی فی الضعفاء، ج 2، ص 454،
مهم ترین اشکال سندی این روایت دروغین بودن انسان کذاب و دروغگویی بنام علی بن مجاهد است که سنیان هم او را در رجالشان تضعیف و تصریح به کذاب بودنش کرده اند !
تمام نقل ها هم به این نقل مشترک بلاذری و طبری با راوی که به کذب و دروغ گویی متهم است می رسد اگر طبری نقل و سند معتبرتری داشت آن را نقل می کرد !
جالب است نویسنده تکرار یک دروغ را که باعث شهرت آن شده توسط دروغ گویانی مانند ابن کثیر که حتی دروغ حضور امام حسین در لشکر کشی یزید به قسطنطنیه را نقل کرده موجب اطمینان می پندارد دروغ مشهور حقیقت تاریخی نیست !
یکی از موارد تحریف تاریخ در ستیز های مذهبی غلبه و چیره شدن بر حریف است و تما مورخان سنی مذهب از علمای مذهبی و فقهای سنی مذهب هستند مانند طبری که از رواج یافتن سب و لعن خلفا توسط روافض در وطنش ناراحت بوده !
یکی از تخاصم های مذهبی بین روافض و شیعیان و سنیان روابط بین اهل بیت با خلفا بوده است و بویژه حوادث منجر به قتل عثمان و روابط بین خاندان پیامبر با خلیفه سوم که از نظر شیعیان روابط سرد و نفرت و عدم تایید آنان توسط خاندان پیامبر بوده است و سنیانی که آن ماجرا را فتنه می خوانند و دنبال گرم و دوستانه جلوه دادن روابط بین خلفا و خاندان پیامبر هستند از دو جهت یکی در مواجه با روافض و شیعیان تا مانع سب و لعن خلفا توسط آنها شوند و یکی دیگر توسط نواصب و امویان که معتقد به دشمنی حضرت علی و فرزندانش با عثمان و نقش آنان در قتل عثمان بودند و به این خاطر با خاندان پیامبردشمنی می کردند !
در حکومت عباسیان که مذهب سنی شکل می گیرد هم می خواهند ناصبی گری امویان را نفی کنند و هم می خواهند رافضی گری شیعیان را نفی کنند و بهترین راه حل تحریف تاریخ برای دوستانه جلوه دادن روابط خاندان پیامبر با خلفا بویژه عثمان است بخاطر همین طبری یک جنگ که اهمیتی نداشته و هم در وطن خود او صورت گرفته را در زمان حکومت عثمان برای این تحریف انتخاب می کند تا یک جنگ مهم و مشهور مثل یرموک و قادسیه که کار برای تحریف سخت تر است و در زمان حکومت عثمان هم نیست !
در مورد حضور یاران امام علی هم که بدستور خلفا ملزم به اطاعت از خلیفه و حاکم جامعه بودند و از روی تقیه رفتار می کردند هم ارتباطی با موضع کلی امام علی درباره جنگ های خلفا ندارد برخلاف سایرین که مجبور به اطاعت بودند و نفوذ و عقبه ی امام علی را نداشتن که دستور خلیفه برای فرماندهی سپاه را رد کند بقیه مجبور به اطاعت بودند !
هرچند در منابع شیعه هیچ اشاره ای به حضور سلمان در قادسیه وجود ندارد و صرفا مسئله ی والی شدن او در مدائن نقل شده است !
درضمن این شیعیان بودن که در نوشتن تک نگاره های تاریخی و تاریخ نویستی و جمع حدیث سبقت گرفته بودن بر سنیانی که در زمان عباسیان شکل گرفتند که یک قرن منع کتابت داشتن به دستور خلفا ولی شیعیان کتابهای سلیم بن قیس و الغارات و وقعه صفین و وقعه جمل و مقاتل کربلا و … را نوشتن ولی در نوشتن جوامع تاریخی که احتیاج به حمایت حکومت و وقت و هزینه زیادی داشت این حمایت را عباسیان از سنیان کردند و نه از شیعیان !
درضمن سخنان امام علی و امام حسن و امام حسین در کتابهای حدیثی فراوان شیعه و سنی وجود دارد اگر ادعا صحیح باشد که امام حسن و امام حسین این سفر طولانی را از مدینه به عراق و کوفه و از آنجا به طبرستان در ایران کردندباید با توجه به احترام شیعه و سنی برای این شخصیت ها باید مانند ساختار قدمگاه های مختلفی که برای امام رضا ساخته شده یا مساجد و محل هایی که بعنوان مکان اقامه نماز امام رضا مطرح و مشهور شده برای امام حسن و امام حسن خیلی بیشتر مطرح می شد
در طول این مسیر شهرها و مردمان فراوانی هستند باید خاطرات و اتفاقات زیادی در طول مسیر پیش می آمد که در نقل های حدیثی و تاریخی و خاطرات و مکان ها انعکاس پیدا می کرد باید مساجدی مطرح می شدند که حسنین در آنها نماز خوانده است و مکان هایی بعنوان قدمگاه های ایشان مطرح می شد
و در سخنان ایشان که فقط در حجاز بودند و تا قبل از آن سفری به خارج از جزیره العرب نداشتن باید خیلی این موضوع انعکاس پیدا می کرد و احادیث فراوانی از ایشان در این مورد نقل می شد و در احادیثی که از ایشان سنی و شیعه نقل کردن انعکاس پیدا می کرد
ولی شاهد هستیم در هیچ نقلی و سخنی که از ایشان نقل شد اثری اط این سفر و جنگ وجود ندارد
و ایشان حتی در طول مدت حکومت پدرشان هم سفری به خارج از عراق عرب نداشتن !
درود راجب اینکه سلمان فارسی واقعا خیانت کرد به ایران، یا نکرد رو یه مقاله راجبش بنوسید ممنون
درود حتما
نویسنده با زرنگی میگوید علی در جنگ شرکت ننموده. کاملا درست ، در جنگ شرکت ننموده بلکه بعنوان خلیفه مسلمین و امیرالمومنین دستور اعزام سپاه جهت سرکوب شورش ایرانیان در ری کرمان اصفهان آذربایجان و خراسان و استخر و طبرستان و کشتار هزاران ایرانی که کیش مسلمانیرا قبول ننموده یا جزیه را پرداخت نمی کردند را صادر نموده یا نه !!! . بازی با کلمات ؟ چه فرقی بین فرمان کشتار و شرکت یاعدم شرکت در کشتار جهت تحمیل طرز فکر و عقیده و دین و ایدئولوزی وجوددارد ؟ چرا جزیه میگرفتند . آیا جز این است که صدور دین چه در یهود چه در مسیحیت چه در اسلام بهانه ای برای چپاول و غارت و استثمار ممالک و ثروت انها توسط ممالک دیگر بوده است . و فرماندهان این تازیان در لفافه دین و نماز و خدا پرستی بدنبال جاه و مقام و تصرف زمین و اموال و زنان و غارت ملل بودند . چرا درآبات قران همانندمنع شرابخواری و… یک آیه رک و صریح درمورد منع برده داری و نگهداری و تجاوز به کنیزان و نوکران وجود ندارد !!! آیا عثمان خودش بزرگترین برده دار عرب نبود ؟ پس چرا پیغمبر با او عقد خویشاوندی گرفت ؟ چرا یکبارهم مورد شماتت قرار نگرفت حتی برعکس گرامی داشته شد . یا برعکس برده داری ، جنگ جدال و خونریزی و غارت کاروانها و رگه هایی از نژاد و قومیت آل پرستی جز اصول اولیه زندگی تازیان چه قبل و چه بعد از اسلام بوده و تا حدودی هم اکنون در پوشش تعصب کورکورانه وهابیت . داعش .طالبان و تجاوز عراقی ها به ایران دیده میشود .
خیلی ببخشید که در نوشته هایم ادب را رعایت می کنم!!
اگر جنگی هم رخ داده جنگ مسلمانان با غیر مسلمانان بوده این بدان معنا نیست که حضرت علی ویا امام حسن وحسین ویا ابوبکر وعمر وعثمان با غیر عرب ها دسمنی داشته باشند
البته
نقد علمی مطالب:
نقل قولها و استنادات تاریخی:
نویسنده از منابع معتبری مانند طبری، بلاذری، ابن کثیر و مسعودی استفاده کرده است، اما در تحلیل این منابع، گاهی به جزئیات سندی و محتوایی توجه کافی نشده است. مثلاً، در مورد حنش بن مالک، راوی اصلی روایت حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگ طبرستان، نویسنده به ناشناخته بودن او اشاره کرده، اما این نکته کافی نیست. باید افزود که حنش بن مالک در هیچ منبع رجالی معتبر شیعه یا سنی توثیق نشده و این خود ضعف بزرگی در سند روایت است.
تحلیل زبانی روایت:
نویسنده به درستی به تفاوت بین فعل ماضی (“قالوا”) و فعل مضارع (“یُقال”) در روایت بلاذری اشاره کرده است. این نکته نشان میدهد که حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگ طبرستان، حتی در زمان نگارش بلاذری، امری غیرمشهور و مورد تردید بوده است. این تحلیل زبانی، ضعف محتوایی روایت را آشکار میکند.
اشکال سندی در روایت طبری:
نویسنده به درستی به حضور علی بن مجاهد در سند روایت طبری اشاره کرده است. علی بن مجاهد به اتفاق رجالیون شیعه و سنی، فردی کذاب و دروغگو شناخته شده است. این نکته، سند روایت را به کلی ساقط میکند، زیرا سند به چنین فردی میرسد که اعتبارش زیر سؤال است.
سکوت منابع شیعه:
نویسنده به درستی به سکوت منابع شیعه در مورد حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگ طبرستان اشاره کرده است. این سکوت، به ویژه در منابع حدیثی و تاریخی شیعه، نشاندهنده عدم اعتبار این روایت است. اگر چنین رویدادی مهمی رخ داده بود، انتظار میرفت در منابع شیعه نیز انعکاس یابد.
تحلیل تاریخی و سیاسی:
نویسنده به درستی به انگیزههای سیاسی و مذهبی مورخان سنی در نگارش این روایات اشاره کرده است. مورخانی مانند طبری، تحت تأثیر شرایط زمانه خود، ممکن است روایاتی را نقل کرده باشند که هدفشان دوستانه جلوه دادن روابط اهل بیت با خلفا بوده است. این تحلیل، نشاندهنده تعصبهای مذهبی در نگارش تاریخ است.
موضع امام علی(ع) در جنگهای خلفا:
نویسنده به درستی به موضع امام علی(ع) در مورد جنگهای خلفا اشاره کرده است. امام علی(ع) با تأکید بر جهاد با امام عادل، عملاً از شرکت در این جنگها پرهیز میکرد. این موضع، با حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگ طبرستان در تعارض است.
نتیجهگیری:
با توجه به نقدهای فوق، میتوان نتیجه گرفت که روایت حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگ طبرستان، از نظر سندی و محتوایی، ضعفهای جدی دارد. ناشناخته بودن راوی اصلی، حنش بن مالک، استفاده از فعل مضارع در روایت بلاذری، حضور علی بن مجاهد کذاب در سند، سکوت منابع شیعه و تعارض با موضع امام علی(ع)، همگی نشاندهنده عدم اعتبار این روایت است.
پاسخ نهایی:
با توجه به تحلیلهای فوق، نمیتوان با قاطعیت گفت که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگ طبرستان حضور داشتهاند. این روایت، از نظر سندی و محتوایی، ضعفهای جدی دارد و نمیتوان آن را به عنوان یک واقعه تاریخی مسلم پذیرفت.
نتیجهگیری ادیبانه:
در ژرفای تاریخ، آنجا که حقیقت در مه غبار تعصبات و تحریفات گم میشود، روایت حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگ طبرستان، همچون ستارهای کمنور، در آسمان منابع تاریخی میدرخشد. اما این ستاره، با نقدهای سندی و محتوایی، فروغ خود را از دست میدهد. حنش بن مالک، راوی ناشناخته، و علی بن مجاهد، کذاب مشهور، همچون ابرهای تاریک، بر اعتبار این روایت سایه میافکنند. سکوت منابع شیعه و تعارض با موضع امام علی(ع)، این روایت را در محکمة نقد، محکوم به ضعف میکند. بدین سان، نمیتوان با اطمینان گفت که حسنین(ع) در آن جنگ حضور داشتهاند، و این روایت، در بحر تاریخ، همچون موجی گذرا، فرو مینشیند.
به قول شاعر عربی:
«التَّارِیخُ مِرْآةُ الْحَقِیقَةِ، لَکِنَّهَا تَحْتَاجُ إِلَى عَیْنٍ بَصِیرَةٍ لِتَرَى مَا وَرَاءَ الْغُبَارِ.»
ترجمه فارسی:
«تاریخ آینه حقیقت است، اما نیازمند چشمی بینا است تا آنچه را پشت غبار نهفته است، ببیند.»
و به قول شاعر فارسی:
«در بحر تاریخ، موجها میآیند و میروند،
اما حقیقت، همچون صخرهای استوار، برجا میماند.»
بدین ترتیب، روایت حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگ طبرستان، در محکمة نقد تاریخی، محکوم به ضعف میشود و نمیتوان آن را به عنوان یک واقعه مسلم پذیرفت.
کاملاً موافقم، نمیشه با اطمینان در این زمینه نظر داد
با سلام و احترام،
نقد و بررسی شما در مورد حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگ طبرستان، از نظر علمی و تاریخی، دارای نقاط قوتی است، اما برخی نکات نیاز به تأمل بیشتر دارد.
ناشناخته بودن حنش بن مالک:
درست است که ناشناخته بودن راوی، حنش بن مالک، ضعف سند را نشان میدهد، اما این به معنای بیاعتباری مطلق روایت نیست. با این حال، عدم توثیق او در منابع رجالی معتبر، شک جدى در اعتبار روایت ایجاد میکند.
تحلیل زبانی روایت بلاذری:
استفاده از فعل مضارع (“یُقال”) در روایت بلاذری، نشاندهنده تردید در صحت این بخش از روایت است. این نکته، ضعف محتوایی روایت را آشکار میکند.
اشکال سندی در روایت طبری:
حضور علی بن مجاهد، که به اتفاق منابع رجالی کذاب شناخته شده است، سند روایت را ساقط میکند. این نکته، یکی از مهمترین ضعفهای سندى روایت است.
سکوت منابع شیعه:
سکوت منابع شیعه در مورد این رویداد، به ویژه در منابع حدیثی و تاریخی معتبر، نشاندهنده عدم اعتبار این روایت است. اگر چنین رویدادی مهمی رخ داده بود، انتظار میرفت در منابع شیعه نیز انعکاس یابد.
موضع امام علی(ع) در جنگهای خلفا:
موضع امام علی(ع) در مورد جنگهای خلفا، که بر جهاد با امام عادل تأکید دارد، با حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگ طبرستان در تعارض است. این نکته، شک جدى در صحت روایت ایجاد میکند.
در نهایت، با توجه به ضعفهای سندی و محتوایی، نمیتوان با قاطعیت گفت که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگ طبرستان حضور داشتهاند. این روایت، از نظر تاریخی، نیازمند تحقیقات بیشتر و نگاهی انتقادیتر است.
درود بر شما، اتفاقاً کاملاً با شما موافق هستم و دقیقا در مقاله هم گفتم که نه میشه با قاطعیت رد کرد حضور حسنین رو در جنگ طبرستان و نه میشه پذیرفت و روایات در این زمینه مشکوک هستن