
یعقوب لیث که بود؟
یعقوب لیث بنیانگذار حکومت صفاریان، یک حکومت نظامی قدرتمند در ایران بود که قدرتش پایه های خلافت عباسیان را لرزاند و راه را برای ظهور حکومت های مستقل ایرانی هموار کرد. سیستان، سرزمین مادری یعقوب لیث، ید طولانی در مخالفت های با خلفا داشت، و فعالیت خوارج در آنجا، منجر به ظهور یک جنبش متعصب سنی بر علیه آن شد. یعقوب لیث اهل شهر زرنج، بزرگترین شهر سیستان بود که در آن گروه موسوم به عیاران برجسته بودند.
یعقوب لیث از مردم عادی برخاسته بود
عیاران نقش فعالی در مبارزه علیه خلفا و خادمانش داشتند و یعقوب لیث نیز یکی از آنها بود. قدرت گرفتن یعقوب لیث از همین گروه جوانمردان شروع شد. مداحان بعدی صفاریان تبار باشکوهی برای یعقوب و خانوادهاش ساختند و او را به ساسانیان و شاهان اسطوره ای ایران منسوب کردند، اما یعقوب در واقع از مردم عادی برخاسته بود. انتساب به ساسانیان یکی از شیوه های تبلیغاتی بسیاری از حکومت های پس از اسلام برای کسب محبوبیت و مشروعیت بود. ظاهراً مردم ایران همچنان خاطرۀ خوش حکومت شاهنشاهان کهن ایرانشهر را فراموش نکرده نبودند.
نام واقعی یعقوب لیث رادمان پور ماهک نیست!
در سال های اخیر در فضای مجازی به شدت این مطلب رایج شده است که نام اصلی یعقوب لیث رادمان پور ماهک بوده است. این در حالی است که چنین نامی در هیچ کدام از منابع کهن تاریخی نیامده است. اسم پدر یعقوب در تمام منابع لیث ثبت شده است نه ماهک و همچنین اسم خود یعقوب هم در تمام منابع کهن یعقوب ثبت شده است نه رادمان!
این مذهب نبود که سیاست یعقوب لیث را تعیین می کرد، بلکه سیاستش بود که به مذهب او مسیر می داد
یعقوب لیث با سود جستن از منازعات داخلی بین گروه های نظامی و سیاسی قدرتمند درون سیستان توانست رقیبان خود را هم از میان عیاران و هم خوارج شکست دهد و سپس بسیاری از خوارج را جذب ارتش خود کند. پیوستن بسیاری از خوارج به ارتش او باعث شده است که برخی منابع به یعقوب لیث اَنگ خوارجی بودن بزنند اما در واقع او مردی بود که بنا به ملاحظات سیاسی به جذب افراد مختلف از مذاهب گوناگون می پرداخت و سپس بسته به تحولات سیاسی گاهی ایشان را سرکوب می کرد.
بعد از سیستان، یعقوب لیث به خراسان لشکر کشید که در آن زمان در اختیار طاهریان بود. طاهریان حکومتی نیمه مستقل از خلفای عباسی بودند اما به هر حال خادم خلیفه به شمار می رفتند. یعقوب در جنگ با طاهریان ابتدا شهر هرات را فتح کرد و قلمرو آن ها را بخش هایی از خراسان بزرگ محدود نمود.
یعقوب لیث به دنبال فتح بغداد بود
بعد از فتح قسمت های مهمی از خراسان بزرگ، توجه یعقب به استان های کرمان و فارس جلب شد، خصوصاً فارس که سرزمین بسیار ثروتمندی بود و تحت نفوذ خلافت عباسی و خادمان آن قرار داشت. بعد از چندین جنگ موفق علیه عاملان خلیفه در فارس و کسب غنایم بسیار، خلیفۀ عباسی برای اینکه توجه یعقوب را از غرب ایران دور کند، او را فرماندار بلخ، تخارستان، سند و تمام سرزمین های شرق ایران بزرگ کرد.
فتوحات شرقی یعقوب لیث باعث گسترش اسلام در شرقیترین نواحی ایران شد
خلیفه قصد داشت تا با این کار یعقوب را سرگرم جنگ با کافران و غیر مسلمانان در مرزهای هند کند و خود به تقویت جبهه غربی بپردازد. نقشۀ خلیفه البته درست عمل کرد و یعقوب لیث به جنگ با غیر مسلمانان در شرق ایران پرداخت. او ضمن این جنگ ها هم توانست خود را یک مسلمان معتقدی نشان دهد و هم غنایم بسیاری کسب کند. در واقع یعقوب لیث برای حفظ مشروعیت خود نیاز داشت تا در نقش یک جهادگر مسلمان در سرزمین تحت امر خویش رفتار کند.
بعد از فتوحات شرقی، یعقوب بار دیگر به خراسان لشکر کشید و با فتح نیشابور حکومت طاهریان را به طور کامل سرنگون کرد. او سپس به طبرستان لشکرکشید که در آن زمان در اختیار حکومت علویان بود اما با وجود پیروزی های نظامی نتوانست حسن ابن زید رهبر علویان را دستگیر کند و مجبور شد به لشکرکشی طبرستان بدون پیروزی کامل پایان دهد.
پس از آن یعقوب به دنبال هدف اصلی خود یعنی فتح بغداد ابتدا به فارس و خوزستان لشکر کشید و پس از پیروزی به سوی قلب عراق رفت. خلیفه ابتدا از ترس به یعقوب پیشنهاد فرمانداری بسیاری از استان های غرب ایران را داد اما یعقوب نپذیرفت. سرانجام لشکریان خلیفه و یعقوب در منطقۀ دیرالعاقول در نزدیکی بغداد با یکدیگر روبه رو شدند.
جنگ مهمی که با شکست یعقوب لیث پایان یافت و منجر به عقب نشینی او به خوزستان شد. بعد از آن تمرکز یعقوب بر حفظ استان های خوزستان، فارس و کرمان معطوف گشت تا آن ها را از سلطۀ خلیفه خارج نگه دارد. او سرانجام حدود سه سال پس از شکست در نبرد دیرالعاقول در اثر بیماری درگذشت.

آرامگاه یعقوب لیث در دزفول
مهمترین دستاورد سیاسی یعقوب لیث خارج ساختن مناطق زیادی از ایران از تسلط خلیفه بود
علی رغم شکست در نبرد دیرالعاقول و نرسیدن به بغداد پایتخت خلافت عباسیان، لشکرکشیهای یعقوب لیث به غرب ایران باعث شد تا دو استان مهم خوزستان و فارس از دسترس خلیفه خارج شود. همچنین یعقوب لیث با سرنگون کردن حکومت طاهریان که تا حد زیادی وابسته به خلیفه بودند و همچنین فتوحات مهمی در شرق ایران، عملاً شرق ایران را از دسترس عباسیان خارج ساخت.
این پیروزی ها پایه های خلافت عباسیان را به لرزه درآورد و زمینه ساز ظهور حکومت های مستقل بعدی ایرانی همچون بوییان شد که موفق شدند حتی بغداد را فتح کنند و خلیفه را تحت سلطۀ خویش درآورند.
یعقوب لیث صفاری احیاگر زبان فارسی نیست!
یک تصور رایج نادرست که در مورد یعقوب لیث وجود دارد این است که او احیاگر زبان فارسی بوده است. طرفداران این فرضیه معتقد هستند که زبان فارسی در زمان یعقوب لیث در حال مرگ بود اما یعثوب لیث با رسمی کردن زبان فارسی به عنوان زبان دیوان سالاری و رسمی دولت صفاریان از نابودی این زبان به دست زبان عربی جلوگیری کرد.
این فرضیه از اساس بر این فرض اشتباه استوار شده است که زبان فارسی در آن زمان در حال مردن بود. این در حالی است که زبان فارسی در زمان یعقوب لیث در سراسر ایران فرهنگی حضور پر رنگی داشت و به ویژه در شرق ایران و نواحی همچون سیستان و خراسان هم زبان مادری تعداد زیادی از مردم بود، و هم در مکاتبات به کار می رفت هر چند دولت طاهریان از زبان عربی به عنوان زبان رسمی دیوان خود استفاده کرده بود.
پس این تصور که پس از حمله اعراب مسلمان به ایران زبان فارسی در معرض خطر نابودی قرار گرفت نادرست است و فاتحان عرب هرگز موفق نشدند زبان خود را در ایران رایج کنند. بنابراین بار دیگر تأکید می شود که زبان رایج ایران در زمان یعقوب لیث فارسی بود و اصلاً یعقوب لیث به همین خاطر این زبان را به عنوان زبان رسمی دیوان سالاری خود انتخاب کرد.
اینکه زبان فارسی در دو سده نخست پس از اسلام در خطر نابودی قرار داشت تا حد زیادی به علت پژوهش های قدیمی تری همچون کتاب دو قرن سکوت است که به نادرست این نظر را ترویج کردند. تحقیقات جدیدتر و به ویژه کسف اسناد پهلوی در دوران پس از اسلام اکنون مورخان را وادار به بازنگری در این نظرات کرده است.
درست است که زبان عربی از اواخر دوران خلافت امویان به زبان رسمی دولتی در ایران تبدیل شده بود چنانکه طاهریان پیش از صفاریان همین زبان را به عنوان زبان رسمی خود انتخاب کرده بودند، اما رسمی بودن زبان عربی در این مقطع به معنای این نیست که زبان فارسی در حال مرگ بود، هر چند قطعاً رسمی شدن زبان عربی به عنوان زبان دیوانی و دینی به زبان فارسی لطمه زد.
بنابراین اقدام یعقوب لیث در رسمی کردن زبان فارسی به عنوان زبان دیوان سالاری دولتش به حفظ و ترقی زبان فارسی قطعاً کمک کرد و یعقوب لیث با این کار خدمت بزرگی به زبان فارسی کرد، اما اینکه بگوییم اگر یعقوب لیث نبود زبان فارسی از بین می رفت قطعاً اغراق محض است.
منابع و مآخذ:
C. Edmund Bosworth, Sīstān under the Arabs, from the Islamic Conquest to the Rise of the Ṣaffārids (30-250/651-864), Rome, 1968, pp. 109-22.
The History of the Saffarids of Sistan and the Maliks of Nimruz, Costa Mesa and New York, 1994, pp. 67-180.
درود استاد، این داستانی که به تازگی دراومده میگن نام اصلیه یعقوب لیث “رادمان پورماهک” بوده درسته؟ حتی در روز برزگداشت فردوسی هم من دیدم یکی از همین استادان در سخنرانی نام “رادمان پورماهک” رو بکار برد، اصلا از دیدگاه تاریخی همچین چیزی بود؟
درود بر شما. خیر در منابع تاریخی نام یعقوب لیث همواره به صورت یعقوب لیث آمده است.
برای آشنایی بیشتر از زندگینامه یعقوب لیث صفاری کتاب (پسر نان و نمک)را از گوگل سرج کرد و مطالعه نمایید
لطفاً این پیام رو بخونید
بنظرم چنین افرادی هیچ سودی که ندارند مصیبت هم برای یک منطقه هستن!
با راه انداختن تفرقه و جنگ داخلی حکومت های مستقل کوچک داخلی (سامانی – دیلمی – صفاری – و….) به جان یکدیگر افتادند و با سال ها درگیری داخلی هیچ پیشرفت و آرامشی برای مردم باقی نماند
گاندی هم کسی بود که استقلال رو به هند برگرداند بدون جنگ و کشتار و تفرقه اندازی!
اما صفاری با این همه جنگ و درگیری سرانجام آخرش به دست ژنرال الموفق عباسی شکست خورد و یعقب هم 2 سال بعد که فرار کرده بود مُرد